به محض اینکه سی‌تی اسکن انجام شد، شروع به دیدن عکس‌ها کردم. فوراً تشخیص دادم: توده‌هایی که ریه‌ها را می‌پوشانند و ستون فقرات را از ریخت می‌اندازند. سرطان.

من در دوره‌ی آموزش‌های مغز و اعصاب، صدها اسکن را دیده بودم و دنبال دکترها افتاده بودم که ببینم آیا امیدی به عمل هست؟ بارها در جدول مربوطه نوشته بودم «متاستاز گسترده‌ی بیماری – عمل تأثیری ندارد» و رفته بودم. اما این اسکن فرق داشت: این مال خودم بود.

با بیماران بی‌شمار و بستگانشان نشسته‌ام که درباره‌ی پیش‌بینی بیماری‌های سخت صحبت کنم؛ این یکی از مهم‌ترین کارهای پزشکان است. وقتی بیمار نودوچهارساله باشد و در آخرین مرحله‌ی زوال عقل و خونریزی مغزی شدیدی داشته باشد این کار آسان‌تر است! برای آدم‌های جوانی مثل خودم - من سی‌وشش‌ساله‌ام - برای بیان تشخیص سرطان واژگان زیادی وجود ندارد. جمله‌ی‌ معمول من شامل این است: «مثل دوی ماراتونه نه دوی سرعت؛ به کارای روزانت برس» و «مریضی میتونه توی یه خونواده جدایی بندازه یا دور هم جمعشون کنه؛ از نیازای هم باخبرشون کنه تا بیشتر از هم حمایت کنن».

من چند قانون مبنایی را یاد گرفته‌ام: صداقت درباره‌ی پیش‌بینی بیماری اما همیشه جایی برای امید گذاشتن. سربسته گفتن اما دقیق بودن: «چند روز تا چند هفته»، «چند هفته تا چند ماه»، «چند ماه تا چند سال»، «چند سال تا یک دهه و بیشتر». ما هرگز آمار دقیقی ذکر نمی‌کنیم و با فرض اینکه بیماران معمولاً درک درستی از آمار ندارند، معمولاً توصیه می‌کنیم که برای پیداکردن «عدد بقا» در گوگل جست‌وجو نکنند.

مردم نسبت به شنیدن اینکه «روش الف ۷۰ درصد احتمال زنده‌ماندن دارد» و «روش ب ۳۰ درصد احتمال مرگ دارد» واکنش متفاوتی نشان می‌دهند. با این طرز جمله‌بندی مردم روش الف را ترجیح می‌دهند؛ گرچه اعداد همان است.

وقتی دوستِ نزدیکِ گروهی که آمارشناسان خبره‌ای بودند به سرطان لوزالمعده مبتلا شده بود، من مشاور پزشکی آنها شدم. من همچنان تلاش می‌کردم با گفتن اینکه منحنی‌های بقای پنج‌ساله دست‌کم پنج سال است که از رده خارج شده‌اند، آنها را از توجه به آمار منصرف کنم. به نوعی احساس می‌کردم اعدادِ صرفْ خشک‌وخالی‌اند یا دست‌کم تجربه‌ی روزمره‌ی یک پزشک با بیماری در پس آن لازم بود. من این انگیزه را اغلب حس می‌کردم: میزانی از امید را نگه‌دار.

منحنی‌های بقا که منحنی‌های کپلان-مه‌یر نامیده می‌شوند، یکی از روش‌هایی است که ما در درمان سرطان با ترسیم تعداد بیمارانی که در طول یک دوره‌ی زمانی زنده می‌مانند، فرایند را اندازه می‌گیریم. برای برخی بیماری‌ها خط نمودار مثل هواپیمایی است که به آرامی شروع به پایین آمدن می‌کند، برای برخی دیگر مثل سقوط آزاد یک بمب‌افکن.

پزشکان درباره‌ی این منحنی‌ها، شکلشان و معنایی که دارند بسیار اندیشیده‌اند. برای مثال در تحقیقات سرطان مغز درحالی که عدد میانگین مدت بقای بیماران تغییر زیادی نداشت، دامنه‌ی فزاینده‌ای در منحنی وجود داشت که نشان می‌داد تعدادی از بیماران برای سالیان سال به زندگی ادامه داده‌اند. مشکل اینجاست که نمی‌توانید به شخص بیمار بگویید کجای منحنی قرار دارد. غیرممکن است و حتی بی‌مسئولیتی است که از آنچه واقعاً ممکن است، دقیق‌تر بگویید.

ممکن است بعضی‌ها فکر کنند پس وقتی آنکولوژیست (متخصص سرطان) کنارم نشست که مرا ببیند، آن لحظه من به اطلاعاتی درباره‌ی آمار بقا نیازی نداشتم. اما حالا که از مرز «پزشک» به «بیمار» گذر کرده‌ام، من هم تمنای همان اعدادی را دارم که بقیه‌ی بیماران دارند. امیدوار بودم که خانم دکتر مرا به عنوان کسی ببیند که هم آمار می‌فهمد و هم واقعیت‌های پزشکیِ بیماری را؛ امیدوار بودم که مطمئناً پیش‌بینی سرراستی به من خواهد داد. می‌توانستم تحملش کنم. اما او صاف و پوست‌کنده این توقع را رد کرد: «نه؛ غیرممکن است». او خیلی خوب می‌دانست که من می‌توانستم همه‌ی تحقیقات درباره‌ی این موضوع را بررسی کنم – کاری که کرده بودم. اما سرطان ریه در تخصص من نبود و در مقابل، او یک متخصص جهانی بود. در هر قرار ملاقات نبردی بین ما در می‌گرفت و او از اضافه‌کردن هرگونه عددی پرهیز می‌کرد.

حالا به جای تعجب از اینکه چرا بعضی از بیماران به پرسیدن سؤالات آماری اصرار دارند، از این متعجب شدم که چرا پزشکان در حالی که دانش و تجربه‌ی فراوانی دارند مبهم حرف می‌زنند. اولش وقتی سی‌تی اسکن خودم را دیدم فهمیدم که تنها چند ماه برای زندگی کردن دارم. نتیجه‌ی اسکن، بد به نظر می‌رسید. حدود ۱۴ کیلو وزن کم کردم، کمردرد زجرآوری در بدنم گسترش پیدا می‌کرد و هر روز بیشتر احساس خستگی می‌کردم. آزمایش‌هایم سطح پروتئین بشدت پایین و شمارش پایین سلول‌های خون ملازم با آن، نشان می‌داد که بدنم در تلاش برای محافظت از خود ناکام بوده است.

چند ماهی ظنین بودم که سرطان داشته باشم. بیماران جوان زیادی را با سرطان دیده بودم. بنابراین جا نخوردم. در حقیقت تسکین مشخصی وجود داشت و قدم بعدی روشن بود: آمادگی برای مرگ. گریه‌کردن. اینکه به همسرم بگویم دوباره ازدواج کند، دوباره پول رهن خانه جور کند. نوشتن نامه‌های نانوشته به دوستان عزیز. بله، کارهای زیادی در زندگی بود که می‌خواستم بکنم اما گاهی چنین می‌شود؛ وقتی کار روزانه‌ی شما شامل درمان ضربه‌ی مغزی و سرطان مغز است، هیچ‌چیز نمی‌تواند بدیهی‌تر از این باشد.

اما در اولین ملاقاتم با آنکولوژیست، او به این اشاره کرد که من روزی سر کارم برمی‌گردم. من یک روح نبودم؟ نه. اما در این صورت چقدر فرصت داشتم؟ سکوت.

البته خانم دکتر نتوانست جلوی خواندن مشتاقانه‌ی مرا بگیرد. با بررسی دقیق پژوهش‌ها، به تلاشم برای پیداکردن یکی که به من بگوید موعدم کی سر می‌رسد ادامه دادم. پژوهش‌های عمومی بسیاری می‌گفتند که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد بیماران سرطان ریه، ظرف دو سال می‌میرند. آنها جای امید زیادی نمی‌گذاشتند. اما از طرفی بیشتر آن بیماران مسن و سیگاری‌های شدید بودند. پس پژوهش مربوط به جراحان مغز و اعصاب سی‌وشش‌ساله‌ی غیرسیگاری کجا بود؟ ممکن بود جوانی و سلامتی من تأثیری داشته باشد؟ یا شاید بیماری من خیلی دیر کشف شده بود و گسترش یافته بود و تا جایی رفته بودم که از آن سیگاری‌های شصت‌وپنج‌ساله بدتر شده بودم!

بسیاری از دوستان و اعضای خانواده‌ام حکایت‌هایی فراهم کرده ‌بودند از این قبیل که دوستِ مادر دوستِ دوستم یا همبازیِ تنیسِ پسرِ آرایشگرِ دایی‌ام هم همین نوع از سرطان ریه را داشته و برای ۱۰ سال زندگی کرده است. اولش اگر همه‌ی داستان‌هایی که به شخصی مشابه اشاره می‌کرد، از طریق یک حکایت شش مرحله‌ای به او مرتبط می‌شد تعجب می‌کردم. من این حرف‌ها را به عنوان افکاری حسرت‌بار و اوهامی بی‌پایه نادیده می‌گرفتم. آخرش ولی از شکاف واقع‌گرایی مطالعاتم از آن داستان‌ها بقدر کافی نشت کرد.

و بعد به لطف قرصی که یک جهش ژنتیکی خاص وابسته به سرطان من را هدف گرفته بود سلامتی‌ام رو به بهبود رفت. شروع به راه‌رفتن بدون عصا کردم و گفتن حرف‌هایی مثل «خب، به نظر نمی‌رسد آنقدر خوش‌شانس باشم که برای یک دهه زنده بمانم، اما ممکن است». قطره‌ای کوچک از امید.

با این حال قطعیت مرگ آسان‌تر از این زندگی نامطمئن بود. آیا آنان که در برزخ بودند، ترجیح نمی‌دادند به جهنم بروند و راحت شوند؟ قرار بود خودم برای مراسم تدفین برنامه‌ریزی کنم؟ خودم را وقف همسرم، والدینم برادرانم، دوستانم و قوم‌وخویش محبوبم کنم؟ کتابی را بنویسم که همیشه دوست داشتم بنویسم؟ یا قرار بود برگردم و درباره‌ی پیشنهادهای کاری چندساله‌ام مذاکره کنم؟

راه پیشِ رو بدیهی به نظر می‌رسید اگر فقط می‌دانستم چند ماه یا چند سال برایم باقی مانده است. به من بگو سه ماه، همه‌ی آن را با خانواده‌ام سپری می‌کنم. بگو یک سال، برای آن هم نقشه‌ای دارم (آن کتاب را می‌نویسم). ۱۰ سال به من وقت بده، به معالجه‌ی بیماران برمی‌گردم. این حقیقت بی‌روح که شما هربار فقط یک روز زندگی می‌کنید - و نمی‌دانید فردایی هست یا نه - کمکی نمی‌کند: من با آن یک روز باید چه کنم؟ آنکولوژیستم فقط خواهد گفت: «نمی‌توانم زمان معینی به تو بگویم؛ باید ببینی چه چیزی برایت اهمیت بیشتری دارد».

کم‌کم پی بردم که روبه‌رو شدن با فناپذیری‌ام بنوعی همزمان همه‌چیز را تغییر داده و هیچ‌چیز را تغییر نداده است. قبل از تشخیص سرطانم می‌دانستم که روزی می‌میرم، اما نمی‌دانستم کِی. بعد از تشخیص، می‌دانستم که روزی می‌میرم، اما نمی‌دانستم کِی! اما حالا قطعاً می‌دانم مشکل واقعاً مشکلی علمی نبود. حقیقت مرگ آشفته‌کننده است و در عین حال  راه دیگری برای زندگی وجود ندارد.

دلیل اینکه پزشکان پیش‌بینی دقیقی به بیماران نمی‌دهند فقط این نیست که نمی‌توانند. مطمئناً اگر انتظارات یک بیمار از محدوده‌ی احتمالات فراتر باشد - کسی انتظار دارد ۱۳۰ سال عمر کند یا دیگری فکر می‌کند خال‌های خوش‌خیم پوستش نشانه‌ی مرگی قریب‌الوقوع است - مسئولیت دکترها این است که انتظارات او را به محدوده‌ی احتمالات معقول بیاورند.

اما محدوده‌ی اینکه چه‌چیز معقولانه ممکن است، بسیار وسیع است. بر اساس درمان‌های امروزی، ممکن است من حدود دو سال دیگر بمیرم یا ممکن است ۱۰ سال طولش بدهم. اگر این عدم قطعیت را بر پایه‌ی درمان‌هایی که در دو سه سال آینده در دسترس خواهند بود قرار دهید، این محدوده ممکن است کاملاً دگرگون شود. در مواجهه با فناپذیری، دانش علمی می‌تواند قطعیت اندکی پیش رو بگذارد: بله، شما خواهید مرد. اما یکی قطعیت زیادی می‌خواهد و این در دست نیست.

چیزی که بیماران می‌خواهند دانش علمی‌ای که دکترها پنهان می‌کنند نیست بلکه اصالت وجودی‌ای است که هر کسی باید در خودش پیدا کند. غرق‌شدن در آمار مثل این است که تلاش کنید تشنه‌ای را با آب شور سیراب کنید. هراس روبه‌رو شدن با فناپذیری درمانی در احتمالات ندارد.

لحظه‌ای را که تشویش بی‌پایانم فرو نشست به یاد می‌آورم. هفت واژه از ساموئل بِکِت - نویسنده‌ای که هیچ‌وقت درست‌وحسابی نخوانده بودم - شروع کرد به چرخیدن در سرم و ناگهان انگار دریای صعب‌العبور عدم قطعیت به کناری رفت: «من نمی‌توانم ادامه بدهم. ادامه خواهم داد». با تکرار دوباره و دوباره‌ی این بند، قدمی به پیش برداشتم: «من نمی‌توانم ادامه بدهم. ادامه خواهم داد» و بعد، از برخی جهات، از آن دریا گذشته بودم.

حالا تقریباً هشت ماه از تشخیص سرطانم می‌گذرد. توانایی‌ام تا حد قابل ملاحظه‌ای بازیابی شده است. در طول درمانْ سرطان پس‌روی کرده است. من به تدریج سر کارم برگشته‌ام. غبار از نوشته‌های علمی برمی‌گیرم. بیشتر می‌خوانم. بیشتر می‌بینم. بیشتر حس می‌کنم. هر صبح ساعت پنج‌ونیم وقتی زنگ ساعت خاموش می‌شود و بدن مرده‌ام بیدار می‌شود، همسرم در کنارم آرمیده و دوباره به خودم فکر می‌کنم: «من نمی‌توانم ادامه بدهم» و دقیقه‌ای بعد، در روپوش پزشکی‌ام رو به اتاق عمل می‌روم. زنده: «ادامه خواهم داد».

برگردان از نیویورک‌تایمز

منبع: ایسنا

همزیستی نیوز - وزیر دادگستری ژاپن به اتهام فریب و سوء استفاده از قدرتش در انتخابات مربوط استعفا داد. این استعفا بعد از آن صورت گرفت که رسانه‌ها گزارش کردند، دفتر وی هدایایی همچون سیب‌زمینی و ذرت به اعضای حوزه انتخابیه بخشیده است.

به گزارش عصر ایران به نقل از "الجزیره"، او همچنین به اتهام هدیه دادن به یک نشریه "زرد" متهم شده است.

 آقای "کاتسویوکی کاوای" استعفای خود را در روز پنجشنبه به نخست‌وزیر "شینزو آبه" تقدیم کرد تا به دومین وزیر کابینه تبدیل شود که در کمتر از یک هفته و به دلیل رسوایی مربوط به انتخابات استعفا  می‌دهد. "هدیه دادن" در هر شرایطی نقض قانون انتخابات در ژاپن محسوب می‌شود.

او  همچنین متهم است که برای حضور همسرش در انتخابات پارلمانی ژاپن از نفوذ خود استفاده کرده است. همسر "کاوای" اینک نماینده پارلمان ژاپن است.

همسر این وزیر مستعفی نیز به پرداخت مبالغ زیاد به کارمندان حوزه انتخاباتی‌اش متهم شده است.

با این وجود، آقای کاوای (وزیر مستعفی) در مورد اتهامات وارد شده اظهار بی‌اطلاعی کرده و هرگونه نقض قوانین را رد می‌کند.

وی دلیل استعفایش را  ممانعت از ضربه خوردن به "اعتماد عمومی" در سیستم دادگستری عنوان کرد.

کاوای در ماه گذشته به عنوان وزیر دادگستری انتخاب شد. "شینزو آبه" نخست‌وزیر ژاپن نیز  آغاز به کار کابینه را در هفته گذشته رسما  اعلام کرد.

در هفته گذشته آقای "اسشو سوگاوار" وزیر وقت تجارت ژاپن به اتهام نقض قانون انتخابات از سمت خود استعفا کرد. او نیز به دلیل هدیه "خربزه" و "پرتقال" و در مواردی "خاویار" گران به برخی از رای دهندگان در توکیو استعفا داد.

وزیر تجارت سابق ژاپن همچنین به دلیل پرداخت 20 هزار ین به یکی از طرفدارانش که یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده بود، متهم شد. پرداخت در ژاپن پول برای کسانی که اعضای خانواده و عزیزان خود را از دست می‌دهند، فرآیندی رسمی و مرسوم است. 

همزیستی نیوز - امسال ۱۹ نفر برای نخستین بار طعم وارد شدن به باشگاه میلیاردرها را چشیدند.

به گزارش ایسنا به نقل از فوربس، در حال حاضر ۴۰۰ فرد ثروتمند آمریکایی بیش از ۲.۱ تریلیون دلار ثروت در اختیار دارند. از بین این ۴۰۰ نفر ۱۹ نفر برای نخستین بار وارد باشگاه میلیاردرها شده اند که در ادامه با ۱۰ نفر اول آن‌ها آشنا می‌شوید:

۱-جولیا کخ

پس از مرگ دیوید کخ، ۴۲ درصد سهام این غول صنعتی و داروسازی به همسر وی جولیا رسید. این زن که اکنون ساکن شهر نیویورک است ۴۱ میلیارد دلار ثروت به ارث برد و وارد باشگاه ثروتمندان شد.

۲- مک کینزی بزوس

پس از جدایی پر سر و صدا از ثروتمندترین فرد جهان، مک کینزی اکنون با ۳۶.۱ میلیارد دلار ثروت تبدیل به سومین زن ثروتمند آمریکا و چهارمین زن ثروتمند جهان شده است.

۳- تیم سوینی

در حال حاضر بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان مشتری بازی ویدیوئی ساخته شده توسط وی به نام " فورتنایت" هستند. تیم در حال حاضر ۴.۵ میلیارد دلار ثروت دارد.

۴- مارگو بیرمنگهام

او پس از مرگ همسرش مالک ۴.۲ میلیارد دلار ثروت شد هاست. همسر وی یکی از بزرگ ترین مالکان مسکن در امریکا بود.

۵- نیل بلو

او در حال حاضر مدیرعامل شرکت نظامی " جنرال اتومیکس" است که بیشتر بر روی ساخت تجهیزات پهپادی ارتش آمریکا فعالیت دارد. ثروت وی ۴.۱ میلیارد دلار برآورد می شود.

۵- یانیک مک نیر

او پس از مرگ همسرش ۴ میلیارد دلار ثروت به ارث برده است. عمده فعالیت مک نیرها در حوزه تولید نوشیدنی‌های انرژی زا بوده است.

۶- آنتونی وود

مدیر عامل و بنیان گذار استارت اپ " روکو" که ۳.۹ میلیارد دلار ثروت در اختیار دارد.

۷- جی چادری

او بنیان‌گذار شرکت کامپیوتری زد اسکالر است که در حالحاضر ۳.۶ میلیارد دلار ثروت دارد.

۸- هربرت وانهایم

او برای شش دهه در حوزه املاک لوکس ایالت فلوریدا فعالیت داشته و ثروت وی ۳.۱ میلیارد دلار برآورد شده است.

۹- اورلاندو براوو

او یک معامله گر سهام در بورس وال استریت است که کار خود را در سال ۱۹۹۸ شروع کرد و اکنون ۳ میلیارد دلار ثروت در اختیار دارد.

۱۰- ویلیام لاودر

او مدیر عامل یک شرکت تولید کننده محصولات آرایشی و بهداشتی است و ثروت وی امسال به ۲.۸ میلیارد دلار رسید.

همزیستی نیوز - سه اقتصاددانی که دو روز پیش به جایزه نوبل رسیدند، با مطالعات تجربی خود از طریق روش آزمایشگاهی، تاثیرات جدی روی زندگی مردم به خصوص در حوزه آموزش و سلامت داشته‌اند. تنها در یک مورد، آن‌ها زندگی ۵ میلیون دانش‌آموز هندی را از طریق تحصیل درمانی متحول کرده‌اند.

«بسیار مهم است که ریشه‌های عمیق فقر جهانی شناخته شوند. برخی اوقات سیاست‌گذاران در مورد فقرا کلی‌گویی می‌کنند؛ آنها از عباراتی مانند اینکه فقرا آدم‌هایی تنبل و با سرمایه انسانی پایین بوده استفاده می‌کنند. بدون اینکه به ریشه فقر بپردازند و در بطن زندگی فقرا و اقشار آسیب‌پذیر وارد شوند.» «استر دوفلو» بعد از آنکه امسال جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد، چنین سخن گفت. جملات کوتاه او، برآمده از کارهای عمیق‌شان بود. 

دوفلو به همراه دو اقتصاددان دیگر نوبل امسال را به دلیل کارهای موثرشان در حوزه فقر از آن خود کردند. دوفلو با ۴۶ ساله، دومین زن برنده نوبل اقتصاد و جوان‌ترین برنده این جایزه است. او همسر «آبهیجیت بانرجی» است و هر دو در دانشگاه‌ ام‌آی‌تی تدریس می‌کنند. «مایکل کریمر»، دیگر برنده نوبل اقتصاد امسال و استاد دانشگاه هاروارد است.

این سه اقتصاددان نه در کتاب‌های دانشگاهی بلکه در میدان واقعی اقتصاد، زندگی میلیون‌ها نفر از مردم در سراسر جهان را تغییر داده‌اند. آن‌ها از طریق مطالعات میدانی و تجربی با استفاده از روش «آزمایشگاهی» و تحلیل «جزء به کل» از یک طرف تغییرات جدی در علم اقتصاد و پژوهش‌های اقتصادی ایجاد کرده‌اند و از طرف دیگر، در جهت دهی سیاست‌های اقتصادی به خصوص در حوزه اقتصاد خرد، اقتصاد خانوار، اقتصاد آموزش و اقتصاد تحصیل موثر بوده‌اند. 

راه نجات ۷۰۰ میلیون فقیر 

«بهترین راه برای طراحی اقداماتی برای کاهش فقر جهانی چیست؟ سه اقتصاددان نوبلیست با استفاده از تحقیقات نوآورانه بر اساس تجربیات میدانی پاسخ این سوال را پیدا کرده‌اند، سوالی که برای انسانیت حیاتی است.» آکادمی نوبل در مطلبی که در توضیح کارهای این اقتصاددان‌ها منتشر کرده، چنین نوشته‌است. 

بر اساس این گزارش، طی دو دهه گذشته، استانداردهای زندگی مردم تقریبا در همه جهان بهبود یافته‌است. رفاه اقتصادی (بر اساس تولید ناخالص داخلی سرانه) در فقیرترین کشورها طی سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۸ دو برابر شده است. 

نرخ مرگ‌ومیر کودکان از ۱۹۹۵، نصف شده و سهم مشارکت کودکان در مدرسه نیز از ۵۶ به ۸۰ درصد افزایش یافته‌است. 

بر خلاف این پیشرفت‌ها، چالش‌های غول‌آسایی هنوز باقی‌ مانده‌اند. هنوز بیش از ۷۰۰ میلیون نفر با درآمد بسیار پایین زندگی می‌کنند. هنوز سالانه ۵ میلیون کودک پیش از آنکه به سن ۵ سالگی برسند، می‌میرند؛ آن هم به خاطر بیماری‌هایی که به سادگی و ارزانی قابل پیشگیری و درمان است. هنوز نیمی از بچه‌های جهان مدرسه را بدون سواد ابتدایی و مهارت‌های عددی، ترک  می‌کنند. 

بر همین اساس، آکادمی نوبل می‌نویسد:«برای مبارزه با فقر جهانی ما باید موثرترین روش‌های عمل را شناسایی کنیم. این اقتصاددان‌ها نشان داده‌اند که مساله فقر جهانی از طریق خرد کردن آن به تعدادی از سوالات کوچک‌تر اما ارزشمندتر در سطح فردی و گروهی، قابل حل است.»

آن‌ها سپس با استفاده از آزمایش‌های میدانی به هر کدام از این سوالات پاسخ می‌دهند. در ۲۰ سال، این رویکرد شکل تحقیقات حوزه اقتصاد توسعه را متحول کرده است. این رویکرد در حال حاضر جریان ثابتی از نتایج واقعی را ارائه می‌دهد و به کاهش مشکلات فقر جهانی کمک می‌کند. 

تفاوت‌های زیادی بین آگاهی از بهره‌وری بین کشورهای فقیر و ثروتمند وجود دارد. با این حال، همانطرو که آبهیجیت بانجری و استر دوفلو یادآور شده‌اند، مسئله تفاوت بهره‌وری تنها بین کشورهای فقیر و ثروتمند نیست، بلکه حتی در میان کشورهای فقیر نیز تفاوت‌های جدی دارد. 

برخی از افراد یا شرکت‌ها از آخرین تکنولوژی‌ها استفاده می‌کنند، در حالی‌که دیگران با تولید کالا و خدمات یکسان، شیوه‌های منسوخ شده تولید را به کار می‌گیرند. در نتیجه میزان پایین بهره‌وری به دلیل عقب ماندن افراد و شرکت‌ها از تغییرات روز است. آیا این مشکل به دلیل بی اعتباری و سیاست‌های ضعیف است؟ یا نشان می‌دهد که مردم در تصمیم‌ گیری برای سرمایه‌گذاری‌های منطقی مشکل دارند؟

نمونه‌ای از مطالعات اقتصادی نوبلیست‌ها 

یکی از مطالعات این اقتصاددان‌ها، مطالعه درمورد مشکلات آموزشی دانش‌آموزان بوده‌ است. آنها به دنبال پاسخ به این سوال رفته‌ که چه مداخلاتی بازدهی تحصیلی را با کمترین هزینه بالا می‌برد؟ در کشورهایی با درآمد پایین، کتاب‌های درسی کم‌یاب هستند و بچه‌ها معمولا با گرسنگی به مدرسه می‌روند. آیا بازدهی تحصیلی دانش‌آموزان در صورت دسترسی به کتاب‌های درسی بیشتر بهبود می‌یابد؟ و یا آیا دادن وعده غذایی رایگان به بچه‌ها موثرتر است؟ 

در میانه دهه ۹۰، مایکل کرمر و همکارانش تصمیم گرفتند که بخشی از تحقیقات‌شان را از دانشگاه‌های شمال امریکا به مناطق روستایی غرب کنیا منتقل کنند تا پاسخ این سوالات را پیدا کنند. 

آن ها چندین آزمایش میدانی را با استفاده از یک سازمان مردم‌نهاد انجام دادند. کرمر و همکارانش برای این مطالعه چندین مدرسه را که نیاز به حمایت داشتند انتخاب و آن‌ها را به دو گروه تقسیم کردند. به دانش‌آموزان یک گروه از مدارس کتاب‌های درسی بیشتر دادند و به دانش‌آموزان گروهی دیگر، وعده غذایی رایگان دادند. 

این آزمایش‌ها نشان داد که نه کتاب‌های بیشتر و نه غذای رایگان تفاوتی در بازدهی یادگیری دارد. اگر کتاب‌های درسی تاثیری هم داشتند، تنها روی بهترین دانش‌آموزان بود. 

مطالعات بعدی نشان داد که مشکلات ابتدایی آموزشی در بسیاری از کشورهای کم‌درآمد به دلیل فقدان منابع نیست. بلکه بزرگترین مشکل این است که نحوه آموزش با نیازهای دانش‌آموزان سازگار نیست. 

آن‌ها مطالعات دیگری در هندوستان و کنیا انجام دادند و اثبات کردند که با تحول در شیوه‌های آموزش، بحران یادگیری حل می‌شود. این مطالعه آن‌ها در حوزه «تحصیل درمانی» منجر به بهبود زندگی حدود ۵ میلیون کودک هندی شده‌است. 

مثال دیگری از کارهای تجربی آنها روی نتیجه یارانه‌هایی بوده که در حوزه سلامت در اقتصاد بسیاری از کشورها مورد مطالعه قرار گرفته است. در مطالعه‌ای آن‌ها نشان داده‌اند که نوعی آنتی‌بیوتیک را ۷۵ درصد از والدین زمانی که رایگان باشد، به فرزندان‌شان می‌دهند اما اگر کمتر از یک دلار قیمت داشته باشد، تنها ۱۸ درصد از پدر و مادرها برای بچه‌هایشان هزینه این دارو را می‌پردازند. 

مطالعات تکمیلی آن‌ها نشان داده است که همه‌چیز تنها مربوط به حساسیت خانواده‌ها نسبت به قیمت‌ها نمی‌شود بلکه به کیفیت خدمات نیز بستگی بالایی دارد. برای مثال، در مناطق فقیر کلینیک‌های سیاری برای واکسیناسیون کودکان وجود دارد اما کارمندان این کلینیک‌ها اغلب سر کار خود حاضر نمی‌شوند.

منبع: ایرنا

همزیستی نیوز - رییس فیفا دربیانیه‌ای به حضور بانوان ایرانی در دیدار برابر کامبوج اشاره کرد.

به گزارش ایسنا، تیم ملی فوتبال ایران روز پنجشنبه موفق شد کامبوج را با 14 گل شکست دهد. در این بازی تماشاگران زن ایرانی نیز حاضر بودند.

جیانی اینفانتینو رییس فیفا در بیانیه‌ای یادآور شد: برای اولین بار در 40 سال گذشته این اجازه به زنان ایرانی داده شد تا بازی فوتبال مردان را تماشا کنند. این یک قدم بزرگ و مثبت محسوب می‌شود. چیزی که فیفا و بخصوص زنان و دختران ایرانی مشتاقانه در انتظار آن بودند. شور و شوقی که امروز این تماشاگران نشان دادند بیش از پیش ما را تشویق کرد که این راه را ادامه دهیم.

در قسمت دیگر از این بیانیه آمده است: تاریخ به ما یاد می‌دهد که پیشرفت، مرحله به مرحله پیش می‌آید و این تازه آغاز یک راه طولانی است. در نتیجه فیفا اکنون به آینده نگاه می‌کند جایی که تمام زنان و دختران ایرانی به راحتی و در محیط امن فوتبال را تماشا می‌کنند. اکنون دیگر هیچ مانع و بازگشت به عقبی وجود ندارد. می‌خواهم از تلاش‌ها و زحمات فدراسیون فوتبال ایران، کنفدراسیون فوتبال آسیا و مقاماتی که این اتفاق بزرگ را رقم زدند تشکر کنم. فیفا به این تلاش ادامه می‌دهد تا همه هواداران بدون توجه به جنسیت این شانس را داشته باشند تا از تماشای یک مسابقه فوتبال لذت ببرند. همچنین می‌خواهم از زنان و دختران ایرانی که با شجاعت ایستادند و از حق خود دفاع کردند تشکر ویژه کنم. فیفا کاملا از آن‌ها حمایت خواهد کرد و در کنار آن‌ها خواهد ایستاد.

همزیستی نیوز - «توماس کوک» که به‌عنوان قدیمی‌ترین شرکت مسافرتی جهان شناخته می‌شود امروز اعلام ورشکستگی کرد. پس از گمانه‌زنی‌هایی که این ورشکستگی را به برگزیت نسبت داده، این سوال مطرح شده که چطور کار این شرکت بزرگ مسافربری در آستانه رشد جهانی سفرهای گردشگران به ورشکستگی رسید؟

به گزارش ایسنا، شرکت «توماس کوک» از سال ۱۸۴۱ فعالیت خود را در بریتانیا آغاز کرد و هماهنگی هتل و خطوط هواپیمایی را برای  ۱۹ میلیون مسافر از ۱۶ کشور مختلف به عهده داشت.

رسانه‌های خارجی ورشکستگی این شرکت مسافرتی را در پی بدهی ۱.۷ میلیارد پوند اعلام کرده‌اند.

مشکلات مالی «توماس کوک» از یک سال پیش آغاز شد و سال گذشته با کاهش سهام این شرکت بیش از پیش تشدید شد. ناآرامی‌های ناشی از کودتای سال ۲۰۱۶ ترکیه نیز عاملی بود که یکی از بزرگ‌ترین مقاصد گردشگری این شرکت را با مشکل مواجه کرد. موج گرمای شدید اروپا از دیگر عواملی بود که به کاهش بیشتر سفرهای گردشگران اروپایی منجر شد.

قرار بود با اهدای کمک مالی ۹۰۰ میلیون پوندی از سوی شرکت بین‌المللی «فوسون»، بحران اقتصادی «توماس کوک» پایان یابد اما با گذشت زمان، بدهی این شرکت مسافربری به ۲.۱ میلیون دلار رسید؛ این یعنی توماس کوک به ۲۰۰ میلیون پوند دیگر برای نجات از بحران ورشکستگی نیاز داشت.

در این بین برخی از کارشناسان «برگزیت» ‌ را عامل اصلی ورشکستگی «توماس کوک» دانستند، اما «مت هنکاک» ‌ـ وزیر بهداشت بریتانیا ـ در اظهارنظری رسمی در این‌باره، هرگونه ارتباط ورشکستگی این شرکت با خارج شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا را رد کرد.

با اعلام ورشکستگی و متوقف شدن فعالیت شرکت «توماس کوک»، حدود ۶۰۰ هزار مسافر این شرکت که شامل ۱۵۰ هزار مسافر بریتانیایی می‌شوند، برای بازگشت از سفر با مشکل مواجه شده‌اند، هرچند دولت بریتانیا مسئولیت بازگرداندن مسافران بریتانیایی این شرکت را در دو هفته آینده به عهده گرفته است.

همزیستی نیوز - تحلیل و بررسی رتبه‌بندی موضوعی GRAS 2019 که توسط مشاوران نظام رتبه‌بندی شانگهای انجام شده است، به تازگی رتبه‌بندی جدیدی از دانشگاه‌ها را منتشر کرد.

به گزارش ایسنا و به نقل از یودبلیونیوز، در این رتبه‌بندی که از سال ۲۰۰۹ تاکنون منتشر می‌شود، دانشگاه‌ها در ۵۴ رشته رتبه‌بندی شده‌اند.

 در مجموع بیش از ۴ هزار دانشگاه رتبه‌بندی شدند که اولین‌های هر رشته منتشر شدند.

دانشگاه‌های آمریکا برترین جایگاه را کسب کردند و در مجموع در ۳۵ رشته جایگاه نخست را از آن خود کردند.

دانشگاه‌های چین در ۱۱ رشته اول شدند.

بهترین عملکرد دانشگاهی هم مخصوص دانشگاه هاروارد است که ۱۴ رتبه نخست را از آن خود کرد.

دانشگاه "ام‌آی‌تی" در پنج موضوع اول شد که چهار مورد از آنها مربوط به رشته‌های مهندسی هستند.

دانشگاه‌های دیگری که توانستند در بیش از یک رشته اول شوند، شامل دانشگاه‌های پنسیلوانیا، کلرادو بولدر از آمریکا و دانشگاه صنعتی نانیانگ در سنگاپور هستند.

برترین دانشگاه‌های جهان در ۵۴ رشته تحصیلی در سراسر دنیا به ترتیب زیر است:

علوم طبیعی

ریاضی: دانشگاه پرینستون(آمریکا)

فیزیک: دانشگاه "ام‌آی‌تی"(آمریکا)

شیمی: دانشگاه کالیفرنیا،برکلی (آمریکا)

علوم زمین: دانشگاه کلروادو بولدر(آمریکا)

جغرافیا: دانشگاه آکسفورد (انگلیس)

بوم‌شناسی: دانشگاه مون‌پولیه (فرانسه)

اقیانوس‌شناسی: دانشگاه واشنگتن (آمریکا)

علوم جوی: دانشگاه کلروادو بولدر (آمریکا)

مهندسی

مهندسی مکانیک: دانشگاه کمبریج (انگلیس)

مهندسی برق: دانشگاه "ام‌آی‌تی" (آمریکا)

اتوماسیون و کنترل: دانشگاه ایلی‌نوی در اِربانا-شمپین (آمریکا)

مهندسی مخابرات: دانشگاه چینهوا (چین)

علوم ابزار و فناوری: موسسه فناوری هاربین (چین)

مهندسی زیست پزشکی: دانشگاه هاروارد(آمریکا)

مهندسی کامپیوتر: دانشگاه ام‌آی‌تی (آمریکا)

مهندسی عمران: دانشگاه تانگجی (چین)

مهندسی شیمی: دانشگاه ام‌آی‌تی (آمریکا)

علوم و مهندسی مواد: دانشگاه ام‌آی‌تی (آمریکا)

علوم و مهندسی فناوری نانو: دانشگاه صنعتی نانیانگ (سنگاپور)

علوم و مهندسی انرژی: دانشگاه صنعتی نانیانگ (سنگاپور)

علوم و مهندسی محیط زیست: دانشگاه استنفورد (آمریکا)

منابع آب: دانشگاه آریزونا (آمریکا)

مهندسی علوم فناوری غذا: دانشگاه جایگنان (چین)

زیست‌فناوری: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

مهندسی هوافضا: دانشگاه بیهانگ (چین)

مهندسی علوم دریایی: دانشگاه شانگهای جایوتانگ (چین)

علوم و فناوری حمل و نقل: دانشگاه پکن (چین)

سنجش از راه دور: دانشگاه ووهان (چین)

مهندسی معدن: دانشگاه مرکزی جنوبی (چین)

مهندسی متالوژی: دانشگاه پکن (چین)

علوم زیستی

بیولوژی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

علوم بیولوژی انسانی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

علوم کشاورزی: دانشگاه واخِنینگِن (هلند)

علوم دامپزشکی: دانشگاه  گِنت (بلژیک)

علوم پزشکی

پزشکی بالینی: دانشگاه کالیفرنیا (آمریکا)

بهداشت عمومی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

دندانپزشکی و علوم دهان: دانشگاه میشیگان (آمریکا)

پرستاری: دانشگاه پنسیلوانیا (آمریکا)

علوم پزشکی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

داروسازی و علوم دارویی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

علوم اجتماعی

اقتصاد: دانشگاه شیکاگو (آمریکا)

آمار: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

حقوق: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

جامعه‌شناسی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

علوم سیاسی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

آموزش: دانشگاه ایالتی میشیگان (آمریکا)

ارتباطات: دانشگاه آمستردام (هلند)

روانشناسی: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

مدیریت کسب‌وکار: دانشگاه پنسیلوانیا (آمریکا)

مدیریت مالی: دانشگاه نیویورک (آمریکا)

مدیریت: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

مدیریت عمومی: دانشگاه ایندیانا بلومینگتون (آمریکا)

هتل‌داری و مدیریت گردشگری: دانشگاه پلی‌تکنیک هنگ‌کنگ (چین)

علوم اطلاعات و کتابخانه: دانشگاه هاروارد (آمریکا)

همزیستی نیوز - اصلاحات پولی آلمان پس از جنگ جهانی دوم یکی از موفق‌ترین نمونه‌های اصلاحات پولی تاریخ است.

به گزارش ایسنا، پروفسور لوتز، استاد مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن در کتاب خود با نام "رفرم پولی و احیای اقتصاد آلمان" می‌نویسد: پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، پول آلمان تا جایی بی ارزش شده بود که نه می‌شد آن را یک واحد حسابداری برشمرد و نه وسیله‌ای برای پرداخت در تراکنش های مالی. با این حال از دوم ژوئن ۱۹۴۸ ورق به تدریج برگشت.

آلمان پس از جنگ جهانی دوم به دو نیمه شرقی تحت کنترل شوروی و غربی تحت کنترل آمریکا درآمد. لودویگ ارهارد، اقتصاددان لیبرال فارغ التحصیل دانشگاه فرانکفورت که ابتدا مشاور اقتصادی ایالت بایرن بود، با نشان دادن توانایی های مدیریتی خود توانست به سرعت پیشرفت کند و در سال ۱۹۴۷ ، وزیر اقتصاد آلمان غربی و رئیس کمیته تخصصی پول و ارز این کشور شود.

 ارهارد که وی را پدر معجزه اقتصادی آلمان می‌نامند برای ۲۸ سال هدایت حزب دموکراتیک مسیحی را بر عهده داشت. او که وزیر اقتصاد دولت کنراد آدناور بود، در بازه زمانی ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۳ سه بسته اصلاحات اقتصادی را در آلمان به اجرا آورد.

او پیش از هرگونه اصلاح پولی، ابتدا نظام اقتصادی را تغییر داد: اقتصاد آلمان که در سال های پس از جنگ یک اقتصاد کاملا دولتی با نظام کنترل قیمت بود به تدریج به یک نظام آزاد با مکانیزم قیمت شناور تبدیل شد. اگرچه در ابتدای راه، نتیجه خروج تدریجی دولت از بازار، کاهش رشد اقتصادی و اوج گیری تورم از منفی ۷.۶۲ درصد در ژوئن ۱۹۵۰ به ۱۱.۵۴ درصد در اکتبر سال ۱۹۵۱ بود اما به تدریج پایه‌های رشد مستحکم‌تر شد.

در بیستم ژوئن ۱۹۴۸ میلادی، مارک آلمان جایگزین واحد پولی "رایشه مارک" شد. اندکی بعد یک صفر از مارک حذف شد و افزایش سطح دستمزدها به جای ۲۵ درصد به ۱۵ درصد محدود شد.

آلمان هم‌چنین برای ثبات بخشی بیشتر به پول خود اقدام به افزایش ذخایر ارزی کرد و ۱.۴ ملیارد دلار وام از آمریکا در قالب طرح مارشال دریافت کرد. این کشور در سال ۱۹۴۹ نظام بازار آزاد را پذیرفت و درهای خود را با کاهش تعرفه های وارداتی و صادراتی به روی جهان گشود.

با وجود زیان سنگین صنایع و افزایش بیکاری در  نخستین سال اصلاحات، رشد اقتصادی تنها پس از دو سال مجددا افزایش یافت.

مارک تا سال ۱۹۹۱ واحد پولی آلمان غربی و پس از اتحاد دو آلمان شرقی و غربی به عنوان واحد پول آلمان باقی ماند و سرانجام در سال ۲۰۰۲ جای خود را ارز واحد اروپایی یعنی یورو داد.

همزیستی نیوز - حدود چهار درصد کل خانه‌های فروخته شده ترکیه در نیمه نخست سال ۲۰۱۹ توسط اتباع خارجی خریداری شده است.

به گزارش ایسنا به نقل از مرکز آمار ترکیه، در نیمه نخست سال ۲۰۱۹، تعداد کل خانه های فروخته شده در ترکیه معادل ۵۰۵هزار و ۷۹۶ واحد بوده است که از این تعداد، ۱۹هزار و ۹۵۲ واحد خانه توسط اتباع خارجی خریداری شده است. این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۶۹ درصد افزایش داشته است.

در بین شهرهای مختلف ترکیه، اتباع خارجی بیشتر از هر شهر دیگری در استانبول خانه خریده اند: ۹۹۰۳ خانه در استانبول طی نیمه نخست سال توسط خارجی‌ها خریداری شده است و پس از این شهر، آنتالیا با ۴۰۹۳ واحد و آنکارا با ۱۱۱۱ واحد در رده‌های دوم و سوم قرار گرفته اند.

طبق اعلام مرکز آمار ترکیه، اتباع عراقی، روسی، عربستانی و افغانستانی بیشترین میزان خرید خانه در ترکیه طی شش ماهه نخست امسال را داشته اند. یک معامله گر مسکن ترک گفت: با هدفمند شدن جذب سرمایه خارجی از طریق خرید مسکن، ترکیه به یک بازار مطلوب برای خارجی‌ها تبدیل شده است. آمارها نیز این مساله را تایید می‌کنند که شمار خارجی هایی که وارد بازار مسکن شده اند روز به روز در حال افزایش است.

به گفته این مرکز، در ماه ژوئن ۶۱هزار و ۳۵۵ واحد مسکونی در ترکیه فروخته شده است که از این بین، ۱۶.۴ درصد کل معاملات در استانبول صورت گرفته است. در این ماه ۲۶۸۹ واحد مسکونی به خارجی ها فروخته شده است که در مقایسه با ژوئن سال قبل ۳۰.۵ درصد بیشتر شده است. اتباع عراقی با خرید ۴۲۹ خانه بزرگ ترین گروه خریدار مسکن ترکیه بوده اند و ایرانی ها با ۴۱۵ واحد، روس ها با ۱۹۰ واحد، آلمانی‌ها با ۱۲۶ واحد، انگلیسی‌ها با ۱۱۳ واحد و کویتی‌ها با ۱۱۲ واحد به ترتیب دومین تا ششمین گروه بزرگ خریدار مسکن در ترکیه بوده اند.

طبق قوانین جدید، اتباع خارجی با خرید خانه ای به ارزش ۲۵۰ هزار دلار و بالاتر می‌توانند شهروندی و تابعیت ترکیه را به دست آورند. از زمان تصویب این قانون خرید خانه توسط خارجی ها رونق زیادی گرفته است. در حال حاضر متوسط قیمت مسکن در ترکیه ۱۵۰هزار دلار است.

همزیستی نیوز - نرخ بهره تسهیلات در ایران در حالی دو رقمی است که بررسی‌ها نشان می دهد، بسیاری از کشورها به دوره بهره صفر درصدی تسهیلات و حتی بهره منفی ورود کرده‌اند.

به گزارش ایسنا، خبرآنلاین نوشت: از دهه ۹۰ میلادی بسیاری از کشورهای جهان برای بهبود وضعیت اقتصادی اقدام به کاهش نرخ بهره خود کردند به گونه‌ای که در حال حاضر نرخ بهره وام در بسیاری از کشورهای جهان صفر است. در این میان، برآوردها حاکی از آن است که ژاپن، سوئیس، سوئد و دانمارک به دلیل شرایط اقتصادی خود نسبت به پرداخت تسهیلات با بهره منفی اقدام می‌کنند و در کنار این ها ۲۱ کشور دیگر قرار دارند که نرخ بهره آنها صفر است.

نرخ بهره ارتباط مستقیمی با قیمت تمام شده پول در ایران دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد تحت تاثیر اقتصاد متورم و نرخ بهره بالای تسهیلات بانکی، ایران یکی از بالاترین قیمت‌های تمام شده پول را داراست که این مهم اقتصاد مولد را با خطراتی جدی مواجه می‌سازد. در ادامه به بررسی نرخ بهره در کشورهای جهان می‌پردازیم و این موضوع را نیز مورد بررسی قرار می‌دهیم که چرا و چگونه نرخ بهره آنقدر کاهش پیدا کرده است؟

در جدول زیر کشورهایی قرار دارند که نرخ بهره در آنها منفی تا ۳ درصد است:

در این میان هستند کشورهایی که "پول" همچنان برایشان نکته با اهمیتی تلقی می‌شود و بهره متوسط به بالا از دریافت کنندگان تسهیلات می‌گیرند. نرخ بهره متوسط به بالا در رده‌بندی‌های بین المللی به نرخ بهره‌ای گفته می‌شود که بین ۳ تا ۱۳ درصد باشد. به این ترتیب بانک‌های اغلب کشورهای آفریقایی و آسیایی که هنوز معضل تورم و دسترسی به "پول" برای آنها حل نشده چنین نرخ‌هایی را برای تسهیلات در نظر می‌گیرند. 

در جدول زیر نام کشورهایی آمده است که نرخ بهره آنها متوسط روبه بالا است:

بررسی‌ها نشان می‌دهد ایران در زمره کشورهایی با نرخ بهره بسیار بالا قرار دارد. کارمزد تسهیلات در ایران به دلیل بالا بودن نرخ تورم بالاست چرا که در صورت عدم تطبیق نرخ تورم با بهره تسهیلات، وام دهی به نوعی با حراج منابع مالی بانک‌ها همراه می‌شود.

در عین حال باید توجه داشت در ایران همواره به دلیل اقتصاد متورم، تقاضا برای دریافت تسهیلات بانکی بالاست. این جدول نشان می‌دهد نرخ بهره وام در کدام کشورها مثل ایران است یا از ایران بالاتر است:

پیشخوان

آخرین اخبار