همزیستی نیوز - ارتکاب قتل از گذشته در جوامع و فرهنگهای مختلف وجود داشته است اما در سیر تحولات جوامع بشری شکل آن دچار تغییرات و دگرگونیهایی شده است به نحوی که در حال حاضر با اشکالی به مراتب عجیبتر از این دست جنایات و فجایع مواجه هستیم.
یکی از چالش برانگیزترین مسائل جوامع پیچیده امروز بررسی دلایل و انگیزههای ارتکاب چنین جنایاتی است. به نحوی که در بسیاری از کشورها با قاتلان زنجیرهای روبه رو میشویم که در بسیاری از موارد جرم شناسان از ارائه یک تحلیل منطقی و قابل قبول برای آنها عاجز هستند. اما آنچه که همیشه مورد توجه قرار گرفته مجموعهای از عواملی است که بخشی از آن جنبه روانی و شخصیتی پیدا میکنند و بخش دیگر آن نیز در ارتباط بین فرد و جامعه مورد بررسی قرار میگیرند. شاید بتوان جنایت اخیر پدر و مادر سالخوردهای را که اقدام به کشتن فرزند میانسال خود نمودهاند را مصداق چنین جنایاتی به شمار آورد که هنوز برای عده زیادی غیر قابل باور و غیر منطقی مینماید. اینکه چطور پدر و مادری حاضر به انجام چنین اعمالی شدهاند و بنا بر اطلاعات منتشر شده سه بار اقدام به کشتن افراد خانواده خود کردهاند بسیار تکاندهنده و توضیح عقلانی آن با دشواری فراوان همراه است. با در نظر داشتن اینکه برای تحلیل و واکاوی این اتفاق باید منتظر جزئیات بیشتر این جنایت باشیم اما اصل وقوع آن به قدری هولناک است که ارائه تحلیلی ابتدایی را ایجاب میکند. فرزندکشی علاوه بر اینکه از منظر گرفتن جان یک انسان عملی مذموم است از مناظر دیگر به مراتب هولناکتر است.یکی از جزئیات این جنایت این است که پدر مقتول چندین سال پیش دختر و دامادش را نیز به قتل رسانده است. همچنین نحوه قتل بسیار هولناک است: بیهوش کردن، به وسیله ضربات چاقو به قتل رساندن، مثله کردن جسد توسط پدر و مادر و در کمال آرامش خارج کردن اعضای بدن از منزل و رها کردن آنها در سطل زباله. ما تلاش کردیم این موضوع را از منظر جامعه شناسان و روانشناسان مورد بررسی قرار دهیم و به این سوال پاسخ دهیم که آیا این نوع جنایات زنگ خطری برای آینده جامعه ما محسوب میشوند یا خیر؟
>جزئیات بیشتر از اعترافات جدید والدین بابک خرمدین فرمانده انتظامی تهران بزرگ جزئیاتی بیشتر از ماجرای پرونده والدین بابک خرمدین و اعتراف آنان به قتل داماد و دخترشان را تشریح کرد.به گزارش ایسنا، سردار حسین رحیمی در حاشیه اجرای طرح ظفر با حضور در جمع خبرنگاران درباره آخرین وضعیت پرونده والدین بابک خرمدین که اقدام به قتل و مثله کردن جسد او کرده بودند، گفت: این دو نفر، پس از اعتراف به قتل این کارگردان سینما، شب گذشته اعتراف دیگری هم داشته و به قتل داماد و دخترشان به همان شیوه فجیع معترف شدند.وی با اشاره به اعترافات پدر بابک خرمدین گفت: این فرد اعتراف کرد که اولین قتل مربوط به داماد خانواده بوده است، آنها در سال ۹۰ به همین شیوه دامادشان را به قتل رسانده و پس از مثله کردن جسد آن را در چند نقطه رها کردند که محلهای رهاسازی جسد نیز مشخص شده و ماموران ما در این محلها حاضر شدند. رئیس پلیس پایتخت درباره انگیزه این قتل نیز اظهارکرد: این زن و شوهر آزار و اذیت دخترشان را دلیل این اقدام اعلام کردند.وی با اشاره به قتل دیگر این زوج خاطرنشان کرد: هفت سال بعد، یعنی در سال ۱۳۹۷ این زن و شوهر دست به جنایت هولناک دیگری زدند و دخترشان را که قبلا شوهرش را به قتل رسانده بودند، با همان شیوه بیهوشی و مثله مثله کردن به قتل رسانده و تکههای جسدش را در نقاط مختلف شهر رها کردند. رحیمی با بیان اینکه این زوج دلیل این اقدام را نیز انحرافات دخترشان پس از جدایی از همسرش اعلام کردند، گفت: بنابر ادعای این افراد دخترشان پس از جدایی به مصرف موادمخدر و انحرافات رویآورده بود و به همین دلیل او را نیز به قتل رسانده و جسدش را مثله مثله کردند.وی با بیان اینکه این زوج تاکنون علاوه بر قتل بابک خرمدین به قتل دختر ۴۹ ساله و داماد ۵۵ سالهشان نیز اعتراف کردهاند، گفت: البته دلایل ارتکاب قتل ادعایی است که از سوی والدین مطرح شده و ماموران پلیس آگاهی در حال بررسی موضوع هستند. به گفته فرمانده انتظامی تهران بزرگ تحقیقات در خصوص این پرونده از افراد مطلع و دیگر فرزندان این زوج نیز ادامه دارد و ماموران پلیس در محلهای ادعا شده از سوی این افراد نیز حضور پیدا کردهاند. لازم به ذکر است چندی پیش اعضای بدن بابک خرمدین کارگردان سینما در سطلهای زباله منطقه اکباتان پیدا شد که در اولین بررسیها پدر و مادر مقتول به قتل فرزند خود اعتراف کردند. >مشت نمونه خروار احمد بخارایی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت: « این موضوع از جهت مشت نمونه خروار نمونه بسیار مهمی است. ما قرار نیست دچار یک تقلیل روانشناختی شویم و این موضوع را به بحثهایی مانند جنون، کنترل خشم و... ارجاع دهیم.زیرا این نوع راهکارها و توصیههای روانشناسانه هیچ گاه درباره جامعه ما که دچار مسائل ریشهای و کلان است نتیجه بخش نیستند. آنچه که اتفاق افتاد در وهله اول باعث نشد که در ذهن من جنون و دیگر مسائل این چنینی شکل بگیرد.این نوع حوادث در ظاهر ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند اما دارای خمیر مایه مشترک هستند. در اینجا والدین فرزندانشان را کشتهاند در جاهای دیگر برادر خواهرش را میکشد یا قتلهای ناموسی رخ میدهد.من به دنبال ریسمانی هستم که این اتفافات در بستر آنها رخ داده است وگرنه دانههای تسبیح یا حوادث میتوانند اشکال مختلف داشته باشند اما دارای یک ماهیت مشترک هستند. این ماهیت مشترک را باید از سه زاویه مورد بررسی قرار داد: در سطح پایین بحث خانواده است.زمانی که در بستر خانواده دیالوگ شکل نمیگیرد و گفتگو وجود ندارد، پیام فرزندان به والدین و بالعکس منتقل نمیشود و در راستای آن تفاهم برقرار نمیشود و سو تفاهمها وارد صحنه میشوند. در این مورد خاص سناریوهای مختلفی وجود دارد. عوامل متعددی مانند اعتیاد فرزند و... میتوانند در رخ دادن این قتل نقش داشته باشند.» >عدم تفاهم ناشی از عدم گفتگو این پژوهشگر در ادامه گفت: « اما همه این سناریوها در یک چیز به نام عدم تفاهم و عدم فهم متقابل برای من مشترک هستند. عدم فهم متقابل ناشی از عدم گفتگو و دیالوگ است و همچنین عدم گفتگو ناشی از عدم گفتمانسازی در جامعه است. در خانواده دیده میشود که عدم گفتگوها چقدر به انواع مختلف به شکل خشونت بار خودشان را در سطح وسیع نشان میدهند و آنقدر زیاد شدهاند که برای ما به امر عادی تبدیل شده اند. خانواده یک واحد مستقل در جامعه نیست و هیچ جامعهای مجمع الجزایر نیست.این یکی از خطای روانشناسان و جامعه شناسان خرد نگر است که خانواده را یک جزیره مستقل در جامعه میدانند و تحلیلشان را محدود به سطح خرد میکنند.خانواده تابع نهادها و سایر سازمانهای جامعه است.روند جامعه پذیری یک دانشآموز از 5 الی 6 سالگی در اختیار یک نهاد دیگری است و اگر این نهاد وظیفه خودش را به صورت ناقص انجام بدهد تربیت پذیری ناقص شکل میگیرد. نگاه جامعه شناسی باید یک نگاه کلان نگر باشد. سارمانهای کلان ما در حال دامن زدن به خشونت هستند. بازتولید چنین ساختارهایی یک روز قتل بابک خرمدین است و روز دیگر قتل خواهر و داماد خانواده است. زمانی که دیالوگ شکل نمیگیرد و صورت مسئله توسط نظام سیاسی پاک میشود من مطمئن هستم این گونه مسائل بیشتر خواهد شد.» >این پدیدهها غیر منتظره نیستند وی در ادامه گفت: « من پیشبینی کرده بودم که خشونتهای جامعه گریبانگیر نهاد خانواده هم خواهد شد. به نظر من پدیدهها پدیدههای تاسف باری هستند اما غیر منتظره نیستند. حتی اگر از نگاه روانشناسی هم به این موضوع نگاه کنیم هرم مازلو و سلسله نیازها میگوید مگر میشود آدمی که در معیشتش با مشکل مواجه میشود مملو از خشم نباشد؟ 70 درصد از جمعیت در سه دهک پایین و فقیر قرار گرفتهاند و اکثرا تحت پوشش هیچ سازمان و نهادی نیستند و رها شده اند. بسیاری از سیاستمداران و مسئولان درکی از این سوال ندارند. بیعدالتی، اختلاف طبقاتی شدید، احساس تبعیض و... آدمها را به خشونت وادار میسازد. خشونت، اشکال مختلفی دارد که در جامعه ما چاشنی هر امری شده است. جامعه ما دوقطبی است و معیشت مردم به صورت ساختاری با مشکل مواجه است. با در نظر گرفتن تمام سناریوهای این قتل بازهم ما به این خمیر مایه مشترک میرسیم که دیالوگ و گفتگوی درست در جامعه ما صورت نمیگیرد. جامعهای که در آن گفتگو صورت نپذیرد جامعه هیجانی است. جامعه ما اتمیزه شده است و هر فرد تنها به فردیتش اتکا دارد. جامعه ما به جامعه سنتی ناکارآمد تبدیل شده است. این مهمترین مسئله است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. » >سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این باره به خبرنگار آفتاب یزد گفت: « باید جوانب این موضوع به صورت جدی مشخص و تعریف شود و براساس اطلاعات دقیق میتوان در سطح کلان تحلیل ارائه داد و از تغییر روندها صحبت کرد. ما باید با احتیاط کامل درباره این پدیده و اتفاق صحبت کنیم زیرا هنوز بخشی از جزئیات این واقعه پنهان است. دو نکته در این جا مطرح است که آیا واقعا این پدر هیچ سابقه کیفری نداشته است؟ و این موردی است که باید مورد بررسی بزه شناسان و جرم شناسان قرار بگیرد. همچنین سلامت روان را باید به درستی تعریف کرد زیرا سلامت روان یک موضوع چند مولفهای و پیچیده است. بسیاری از قاتلان حرفهای به گونهای رفتار میکردند که هیچ خدشهای به وجهه موجه اجتماعی شان وارد نشود.به همین خاطر خود سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد. » >شرایط اجتماعی وسیلهای برای شکل دهی به امر خشونت آفرین وی در پاسخ به این سوال که آیا پدیدهای به نام خشونت در جامعه ایران در حال ازدیاد است گفت: « این سوال میتواند به ما یک سرنخی را بدهد که براساس آن سرنخ آرام آرام به محیط اطراف خودمان و جامعه پیرامون خود یک نگاهی بیاندازیم و یک نیم نگاهی به منطقه و جهان هم داشته باشیم. نکته دیگر این است که از نظر مفهومی آیا ما میتوانیم قتل را به مثابه خشونت بینیم و آن را یک امر خشن تلقی کنیم. در ادامه اگر این پیشفرض درست باشد این را مطرح میکنیم که خشونت را چگونه میتوان صورتبندی مفهومی کرد؟ اگر یک تعریف سادهای بخواهیم از خشونت ارائه دهیم این است؛ عکس العمل غیرمنطقی و غیرعقلانی فرد در مقابل کسی یا شرایطی که به از دست رفتن کنترل فرد منجر میشود و محاسبه گری او را از بین میبرد و فرد از لحاظ عاطفی دست به رفتارهای پرخاشگرایانه میزند. اگر قائل به این بشویم که قتل یک نوع بروز امر خشن است و بعد بگوییم که خشونت یک نوع عکس العملی در برابر فرد و شرایط دیگر است، در اینجا میتوانیم از منظر جامعه شناخی موضوع را فراتر از پدر بابک خرمدین ببینیم و بگوییم آیا شرایط اجتماعی میتواند وسیلهای باشد برای اینکه امر خشونت آفرین در درجات مختلف به وجود بیاید؟ این وضعیت را فقط افراد خلق نکردهاند بلکه نظامهای ارزشی مادر و پدر از یک سو و نظام ارزشی فرزندان از یک سوی دیگر در به وجود آمدن این وضعیت نقش دارند. بابک خرمدین در دورهای از زندگیاش به اروپا مهاجرت میکند و در آن جا با یک شرایط دیگری روبه رو میشود. این فرد 47 ساله تقریبا 4 سال از زندگی خودش را در دوران پیش از انقلاب سپری کرده است و 43 سال دیگر که نظام ارزشیاش شکل گرفته است در دوران بعد از انقلاب بوده است. در اروپا با یک نظام ارزشی دیگری هم مواجه شده است و قبح برخی از امور و ارزشها برای او از بین رفته است. » >ناهم زبانی پارادایمی این جامعه شناس در ادامه گفت: « نکته دیگری که در بیوگرافی این فرد برای فهم شرایط میتواند کمککننده باشد، این است که این فرد در حوزه سینما و هنر بوده است. در حوزه سینما و هنر روابط بین زن و مرد و افراد آنگونه که در تبلیغات رسمی جامعه ما جاری و ساری است، نیست. ما در اینجا از مفهوم خرده فرهنگی در جامعه نمایان نمیشود استفاده میکنیم. این پسر با این نظامهای ارزشی در کنار والدینی با نظام ارزشی دیگر قرار گرفته است. این نظامهای ارزشی متناقض وضعی را ایجاد کردهاند که مفاهمه و گفتگو در این شرایط نمیتواند صورت بگیرد و نوعی نا همزبانی پارادایمی به وجود آمده است. این عکس العمل درست است در یک فرد بروز پیدا کرده است ولی شرایط بروز و لوازم آن کاملا فردی و ذهنی قابل تجزیه نیست زیرا ما داریم درباره نظامهای ارزشیای حرف میزنیم که بخشی از امر اجتماعی هستند. این پدیده برآمده از یک شرایط اجتماعی است. نکته مهم دیگر مفهوم کنترل است. به نظر میآید این پدر به عنوان یک نمونه فرد پدرسالاری است که معتقد است امر امر او است و احساس کرده است که کنترل امور از دستش خارج شده است. بحث خارج شدن کنترل از دست فرد از دو منظر فردی و اجتماعی قابل تحلیل است. به نظر میآید در جوامع کنونی یک تمایلی شدیدی وجود دارد که دوست دارد از ساختار انضباط بخش و کنترلکننده خارج شود و فضای جدیدی را ایجاد کند. وضعیت کنونی ما در سطح فردی، بینافردی و بینالمللی به گونه است که هرکسی تلاش میکند که این وضع موجود از کنترلش خارج نشود. به نظر میآید این پدر یک سمبلی است که میخواهد نظم قدیمی که در ذهنش داشته است را جاری کند اما نظم دیگری که در حال ظهور است از منظر او نه تنها نظم نیست بلکه عین فاجعه است و برای جلوگیری از فاجعه باید دست به هرکاری زد. ما این را در سطوح دیگر جامعه مثل آموزش و پرورش، حوزه سیاست و... هم میتوانیم ببینیم.ما با یک وضعیتی رو به رو هستیم که فرد تلاش میکند ساختارها را به مثابه یک ساختار ازلی و ابدی ببیند و اگر تخطیای از آن صورت بگیرد با تمام قوا در پی نابودی آن برمی آید.به نظر میرسدیک اتفاقاتی زیرپوست جوامع بشری به صورت روندهایی در حال شکلگیری است شاید این نمونه واقعاً یک پدیده منحصر به فردی باشد که روانکاوان درباره آن به صورت جدی باید مطالعه کنند..» >جامعه در حالگذار در ادامه محمد صالح نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت: « درباره این مسئله هنوز نمیتوان یک حکم نهایی صادر کرد و گفت اختلال روانی وجود ندارد. زیرا اختلالات روانی یک طیف دارد یعنی شخص امکان دارد لب مرز یک اختلال باشد و تشخیص آن بسیار سخت باشد و با اندک محرکی ممکن است اختلالات خودشان را نشان دهند و یا فرد به صورت گذرا رفتارهایی را نشان دهد که رفتارهای اختلالی محسوب میشود ولی در کلیت شخصیت فرد اختلالی تشخیص داده نشود.واقعیت این است که این یک پدیده جدید نیست و موارد متعدد آن قبلا هم وجود داشته است. اما آن چیزی که بیشتر دیده شده است قتل کودک بوده است. اما والدینی که فرزند بزرگسال خود را بکشند کمتر دیده شده است یا در اخبار کمتر بازتاب داده میشدند.تحلیل من از این موضوع این است که ابتدا باید یک ریشه یابی داشته باشیم درباره اینکه چه میشود که ما به این نقطه میرسیم. درجامعهای که در حالگذار از یک وضعیت سنتی به وضعیت مدرن است، ما چند مسئله را میبینیم یکی اینکه ارزشهای قبلی میل به از بین رفتن ندارند و ارزشهای جدید هم اصرار به ثبات پیدا کردن دارند وگذار از این مراحل میتواند بسیار تنش آفرین باشد. در بسیاری از حالتهای سنتی جامعه همیشه یک حس تملک فرزندان از جانب والدین دیده میشود و این حس در جامعه سنتی در حالگذار بسیار تنش آفرین میشود. » >هیمنه والدینی وی در ادامه گفت: « والدین در نگاه سنتی معمولا فرزندان را مایملک خودشان میدانند و با این توجیه هم به مسئله نگاه میکند که من تمام زندگیام را برای فرزندم خرج کردهام و حالا باید من برای سبک زندگی تو تصمیم بگیرم. در سوی دیگر والد میخواهد درباره هر رفتار فرزند خود چارچوب تعریف کند و اگر چارچوب رعایت نشود هیمنه ی والدینی زیر سوال میرود پس والد اجازه نمیدهد فرزندش هر گونه که دوست دارد زندگی بکند.در پرونده اخیر ما میبینیم که از رفتارهای خاص بابک خرمدین صحبت شده است و از سوءرفتارهای داماد و دخترشان حرف میزنند و میخواهند این رفتارهای نادرست را درست بکنند. در انتخاب شیوه درست کردن است که اختلالات فرد بروز پیدا میکند و فرد دست به رفتار بهتآور و شکآور برای جامعه میزند. در نگاه وسیعتر نیز باید به این نکته اشاره بکنیم که چقدر آستانه تحمل جامعه پایین آمده است برای اینکه اضطرابها در آن اثر بگذارد. عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و شرایط عمومیای که جامعه را بیثبات میکند تماما برای جامعه اضطرابآور است و ما در کار با مراجعین به صورت عینی شاهد آن هستیم. روح و روان مردم جامعه ما واقعا بیقرار و ناآرام است و این روند میتواند جامعه را به دره سقوط اخلاقی هل بدهد. در یکسری از اختلالات روانی این حالت دیده میشود که فرد دست به جنایت میزند و نسبت به آن هیچ عذاب وجدانی هم ندارد. زیرا ارتباط فرد با واقعیت به دلیل هذیانهای فکریاش قطع میشود. اما نکته مهم این است که فرد نسبت به خطرناک بودن رفتارش هیچ گونه توجیهی ندارد زیرا فرد در وضعیتی قرار میگیرد که افکارش کاملا همسان با خویشتن خودش است و هیچگونه رفتار غلطی را از سمت خودش احساس نمیکند پس رفتارهایش کاملا برایش توجیه شده هستند. همچنین معیارهای عمل فرد به شدت در درون خودش بیش بها شده داده است. به این معنا که اگر فرزند من اعتیاد دارد در جنگ با من قرار گرفته است و من در این جنگ پیروز شده ام. » در گفتگو با یک حقوقدان مطرح شد؛ چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟ منصور مظفری: چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس بیش از ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود.چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟ منصور مظفری حقوقدان و کارآموز وکالت در خصوص قتل بابک خرمدین توسط والدین به عصر قانون گفت:« در باره چرایی این مسئله و دلایل اصلی قتلهای خانوادگی باید گفت از این نوع قتلها در تمامی جوامع وجود داشته و حتی در جوامع غربی بیشتر است، در حال حاضر به موجب وجود فضای مجازی و امکانات الکترونیکی این نوع قتلها بیشتر رسانهای میشود. البته فشارهای اقتصادی را نمیتوان در این گونه حوادث منکر شد. علتهای این موضوع باید توسط جامعه شناسان و روان شناسان آسیب شناسی و بررسی شود. این گونه حوادث البته نگرانیهایی را در جامعه ایجاد کرده است و اظهار نظرهای مختلفی هم صورت میگیرد و حتی گاهی در خصوص مجازاتها تفاسیر مختلفی شاهد هستیم. تا اینجای کار چون تحقیقات کامل صورت نگرفته و هر روز اطلاعات جدیدی ارائه میشود و شاید در چند روز آینده و یا ماههای آینده اطلاعات جدید دیگری به دست آید که صورت مسئله را کلا تغییر دهد. نمیتوان به طور قطع اظهار نظر کرد.»منصور مظفری در خصوص مجازات عاملین قتل گفت:« تا اینجایی کار پدر بابک خرمدین فاعل جرم است و مادر وی حکم معاونت را دارد. بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی پدر بابک خرمدین قصاص نمیشود؛ این ماده به صراحت میگوید:( قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد…) ولی برای حفظ نظم عمومی و اینکه هر جرمی مجازاتی را باید به همراه داشته باشد، قانونگذار مجازاتهای تعزیری را در این خصوص در نظر گرفته است و ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات تصریح دارد:( هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود( ماننده همین موضوع قتل بابک خرمدین توسط پدر مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم، صیانت و امنیت جامعه گردد و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران وجود داشته باشد، مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰ سال محکوم مینماید؛ البته همزمانی این حادثه با روز جهانی پسر سبب شد تا هیئت دولت حبس ۳ سال تا ۱۰ سال را به حبس ۵ تا ۱۰ سال تغییر دهد که در حال طی مراحل قانونی و تصویب در مجلس شورای اسلامی است که در صورت تائید شورای نگهبان عملیاتی خواهد شد.»وی تصریح کرد:« حالا به تصور عدهای که فکر میکنند مجازات قاتل در قتل عمد قصاص و سلب حیات است و مجازات معاون مطابق بند الف ماده ۱۲۷ حبس تعزیری درجه ۲ یا ۳ میباشد،گفته میشود مادر بابک خرمدین که تا اینجای کار نقش معاونت را داشته است به ۱۰ سال تا ۲۵ سال حبس محکوم میشود که این اشتباه است. قانونگذار صراحت دارد برای در نظر گرفتن مجازات معاونت در قتل عمد نگاه باید به مجازات قانونی مباشر باشد و چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود که مجازات درجه ۶ حبس تعزیری بیش از ۶ ماه تا ۲ سال و مجازات درجه ۵ حبس تعزیری بیش از ۲ سال تا ۵ سال است، با این اوصاف و شرایط دادگاه میتواند از ۲ سال تا ۵ سال حبس تعزیری برای مادر مقتول تحت عنوان معاون در نظر بگیرد. البته تا اینجای کار پدر به عنوان قاتل و مادر به عنوان معاون تصور میشود و هر لحظه با توجه به تحقیقات امکان تغییر عناوین وجود دارد؛ در خصوص مثله نمودن میت هم مجازات دیگری در قانون در نظر گرفته شده است.»
همزیستی نیوز - شرایط زندگی در دهههای اخیر موجب تغییرات گسترده در شیوه زندگی مردم مانند رشد شهرنشینی، آلودگی هوا، مصرف غذاهای پرنمک و... شده است که همگی میتواند بر سلامتی افراد تاثیرگذار باشد.
به گزارش ایسنا و بنابر اعلام وزارت بهداشت، مصرف نمک به عنوان بزرگترین عامل ایجاد پرفشاری خون در ایران است که دو تا سه برابر بیش از حداکثر میزان مجاز مصرف میشود. از طرفی کم تحرکی و اضافه وزن، اختلالات خواب، استرسهای فردی و اجتماعی و ...از عوامل اصلی خطر بروز فشارخون بالا به شمار میآیند. اما فشارخون بالا ابعاد دیگری نیز دارد:
_ فشارخون بالا شرایطی است که بطور دائمی فشارخون در شریان بالا است.
_ فشارخون بالا معمولا" هیچ علامتی ندارد.
_ عوامل رفتاری غلط مرتبط با شیوه زندگی، افراد را در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به فشارخون بالا قرار میدهند. این عوامل شامل مصرف زیاد نمک (سدیم)، اضافه وزن، عدم تحرک کافی و نیز مصرف دخانیات است.
_ فشارخون بالا ممکن است سبب دمانس(کاهش عملکرد شناختی) شود.
_ اساسا فشارخون بالا، سبب بروز مشکلات و عوارض مهم گوناگونی مانند حمله قلبی و سکته مغزی میشود.
_ فشارخون بالا همچنین به عنوان یک قاتل خاموش، همه گیری مدرن نامیده میشود.
_ بیماری فشارخون بالا سبب بروز عوارض شدید و نیز افزایش خطر بیماری قلبی، سکته مغزی و مرگ میشود.
_ علتهای حاد فشارخون بالا شامل استرس است اما میتواند بدون علت هم رخ دهد یا به علت بیماریهای زمینهای مثل بیماری کلیوی ایجاد شود. شیوه زندگی نیز مسئول فشارخون بالاست.
_ اگر فشارخون بالا بدون درمان باقی بماند یا کنترل نشود، حمله قلبی، سکته مغزی و سایر مشکلات بوجود می آید.
_ طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت، رشد صنایع غذاهای فرآروی شده، بر روی افزایش میزان نمک مصرفی در رژیم غذایی سراسر دنیا تاثیر گذاشته و این مسئله در بیماری فشارخون بالا نقش دارد.
_ طبق مطالعه بار بیماریهای سازمان جهانی بهداشت، فشارخون بالا عامل خطر عمده مرگ و ناتوانی در سطح جهان است.
_ افزایش فشارخون علت ۹.۴ میلیون مرگ در سال 2020 است.
_ تخمین زده میشود در افرادی که تا سن 80 سال زندگی میکنند، از هر 10 نفر 9 نفر مبتلا به فشارخون بالا میشوند.
_ نیمی از بیماری های مرتبط با فشارخون بالا، در افراد با میزان فشارخون حتی در محدوده طبیعی رخ میدهد.
_ دو نفر از هر 5 نفر در منطقه مدیترانه شرقی سازمان جهانی بهداشت، مبتلا به فشارخون بالا هستند.
_ از هر 8 مرگ در دنیا یک مرگ مربوط به فشارخون بالا است.
_ فشارخون بالا سومین عامل کشنده در دنیا است.
_ اغلب افراد از این که فشارخون آن ها بالا است از بیماری خود مطلع نیستند.
_ نسبت مهمی از افرادی که از بیماری فشارخون خود مطلع هستند، بدون درمان باقی میمانند و حتی اگر تحت درمان باشند، نسبت زیادی تحت کنترل نیستند.
_ غربالگری فشارخون بالا راحت است، اما فقط حدود 50 درصد بزرگسالان مبتلا به فشارخون بالا از شرایط خود مطلع هستند.
_ درمان دارویی به همراه شیوه زندگی سالم در کنترل فشارخون بالا موثر است.
_ فشار خون بالا یکی از دلایل اصلی بروز بیماری قلبی-عروقی است.
_ بیش از نیمی از سکتهها و نیمی از بیماریهای قلبی-عروقی به دلیل فشارخون بالا است.
_ فشار خون بالا به علت ایجاد سکتهها و حملات قلبی، بزرگترین علت مرگ در دنیا است.
_ فشار خون بالا در صورتیکه کنترل نشود، به رگهای مغز، قلب، کلیه و چشم آسیب میرساند.
_ چاقی و اضافه وزن، فشار خون بالا، فعالیت بدنی ناکافی، چربی خون بالا، چهار عامل خطری هستند که بالاترین نسبت بار بیماریها را تشکیل میدهند.
همزیستی نیوز - در شماره دهم اسفند 1398 همزیستی یعنی درست در آغاز همه گیری ویروس کرونا در کشورمان که بطور رسمی تعداد کل قربانیان بیماری کووید19 در ایران تا آن روز بالغ بر 43 نفر اعلام شده بود در مطلبی تحت عنوان «جولان کرونا در فقدان قرنطینه» نوشتیم: «وزارت بهداشت و در راس آن وزیر بهداشت چون از ابتدا قانونا، منطقا و شرعا مسئولیت حفظ سلامت مردم را بعهده گرفته است اگر قادر به ایفای وظیفه خود نبوده و نیست باید بطور شفاف در مقابل مردم شریف ایران به ضعف خود اعتراف کرده و از مسئولیت کناره گیری کند.»
اما امروز بعد از گذشت بیش از 14 ماه از آن تاریخ که طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی سخنگوی ستاد ملی کرونا تعداد قربانیان این همه گیری جهانی در کشورمان از مرز 74 هزار نفر یعنی چیزی حدود بیش از 1700برابرآمار روزهای اولیه، فراتر رفته است، نه تنها آقای وزیر استعفا نداده بلکه با زبانش، بیانش و اعمالش کاری کرده که بسیاری از مردم با زبان بی زبانی می گویند با کرونا می توانند کنار بیایند ولی با وزیر کرونا نه!
گرچه این همه گیری دامن همه کشورها را گرفته و کمتر کشوری را می توان یافت که از آسیب های جانی، مالی، روانی، اجتماعی و دهها موارد دیگر آن در امان مانده باشد، اما شوربختانه کشور ما شاید تنها کشوری در جهان باشد که در کنار این همه آسیب های وحشتناک ناشی از این همه گیری با پدیده ای به نام سوهان روح هم مواجه است، سوهانی که دم به دم از تریبون های عمومی انحصاری و یک طرفه با حرف های خود روح مردم خسته را می آزارد.
البته تعداد این سوهان ها در کشور ما کم نیست و ما مجبوریم با انواع و اقسام این سوهان ها بسازیم و بسوزیم چرا که به قول معروف خودکرده را تدبیر نیست.
*سوهان یا پدیده ای به نام نمکی!*
درباره این پدیده آنقدر حرف و حدیث است که ترجیح می دهیم خودمان چیزی درباره آن ننویسیم و شما را ارجاع می دهیم به برخی نوشته های دیگران در رسانه ها تا خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل:
صادق خرازی سفیر و معاون سابق نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد و دبیرکل حزب ندای ایرانیان درگفتگویی با « خبرفوری » گفته است: من نمیدانم اسم وزیر بهداشت را چه میتوان گذاشت. اگر صحبتهای نمکی را به کامپیوتر بدهید منفجر میشود. او تناقض گوست. اگر در بهمن ماه مسئولین بهداشت نمیدانستند که کرونا به ایران رسیده تحقیقاً اشتباه میکنند. یک حکمران شرافتمند تصمیمی نمیگیرد که در این حد مردم تکه – تکه شوند. هر خانوادهای امروز یک داغ را شاهد است. معتقدم ظرف ۳ ماه کشور را میتوان واکسینه کرد. البته نه با این آقایان که واکسن را در دستمال ابریشمی میگذارند و نزد بالاترین مقامات کشور میبرند.
محمد مهاجری هم گفته است: اگر جای آقای حسن روحانی بودم اجازه می دادم آقای نمکی که در یک سال گذشته بدترین عملکرد را داشته از وزارت بهداشت منفک و به شغل شریف گذشته خود برگردد.
به گزارش خبرآنلاین، محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا در کانال تلگرامی خود نوشت: او در اولین روزهایی که خطر کرونا مطرح بود در جلسه دولت به یکی از وزرا که در باره ورود کرونای چینی اعلام خطر کرد پریده بود و گفته بود هرگز چنین ویروسی وارد کشور نمی شود و آن عضو دولت را به بیسوادی متهم کرده بود.
حالا بعد از ۱۴ماه معلوم شده که بیسواد و البته ناکارآمد کسی نبوده است جز خودش.
و باز اگر جای روحانی بودم برای جبران ناکارآمدی مدعیان ناتوان مبارزه با کرونا بهجای وزیرشعار(آقای نمکی) همین سه چهارماه آخر وزارت بهداشت را دوباره می سپردم به دکتر حسن قاضی زاده هاشمی تا جامعه خسته از وعده ها و خالی بندی ها نجات یابد و کرونا بیش از این داغ بر دل هامان نگذارد.
*فاصله بسیار بین نام ها*
روزنامه آفتاب یزد هم در مطلبی تحت عنوان تفاوت های وزیر کاربلد و التماسی در تاریخ 1400/01/18 نوشت: با نگاهی به صدر تا ذیل فهرست وزرای بهداشت در دولت های پیشین به اصطلاح «جگر» آدم را می سوزاند؛ ایرج فاضل، سیدعلیرضا مرندی، رضا ملک زاده، محمد فرهادی، مسعود پزشکیان، کامران باقری لنکرانی، مرضیه وحید دستجردی و در نهایت سید حسن قاضی زاده ی هاشمی؛ روی کاغذ نیز می تواند متوجه شد که بین سعید نمکی و نام هایی که بدان اشاره شد، فاصله بسیار است هم از بُعد مدیریتی هم از دیدگاه جامعه پزشکی.
میرزایی نیکو، نماینده سابق مجلس به طعنه می گوید:« در این که دولت او را نمی خواهد شکی وجود ندارد من بعید می دانم حتی جامعه ی پزشکی او را قبول داشته باشد!» این گونه به ذهن می رسد، می توان از اطرافیان او نیز متوجه شد که کسی حاضر نیست با این وزیر کار کند وزیری که الفبای وزارت و مدیریت را نمی داند. قاسم میرزایی نیکو می گوید:«اطراف او هیچ کس نیست چون هرکه آمد خیلی زود فهمید سرِ کار است. کسی قرار نیست از تخصص ها و قابلیت ها بهره ببرد.»
اینکه خواهش می کنم، التماس می کنم، حضرت عباسی، به حرف من گوش نمی دهند، من دیگر کاری نمی توانم انجام دهم بشود شیوه ی مدیریت و وزارت یعنی خودِ «سعیدِ نمکی» هم خودش را به عنوان وزیر قبول ندارد و یا شاید جایگاه وزیر در کابینه و قدرت مدیریتی و وجهه حقوقی پستی که در اختیار دارد نمی داند.
مدت ها است حرف های نمکی، تکیه کلام های او و ادعاهای او آویزان فضای مجازی است؛ یا آن را گاف می دانند یا تضاد و تناقض! و این یعنی یک وزارتخانه را به ناکارآمدترین فرد ممکن سپرده ایم!
*آقای نمکی اگر به حرفتان گوش نمی دهند چرا کنار نمی روید؟*
می گویند وزیر بهداشت گفته است که:« با یکی از سهمگینترین امواج کرونا مواجه هستیم. » اما رفتارها به قدری عادی است که ممکن است فهم ما از«سهمگین ترین» نیز تغییر کند! روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: وزیر بهداشت میگوید که کسی به حرف من درباره مدیریت سفرها در ایام عید گوش نداد! دکتر سعید نمکی در جلسه کمیسیون بهداشت مجلس افزود: پیش از عید به روسای دانشگاههای علوم پزشکی تاکید کردم که تلاش زیادی را برای کنترل کرونای انگلیسی داشته باشند و همه آمادهباش بودند اما متاسفانه در مورد کنترل سفرها کسی به حرف من گوش نداد و امروز با گرفتاری بسیار سنگینی مواجه هستیم. وزیر بهداشت به این نکته که وقتی مسئولین ستاد کرونا و تصمیمگیرندگان کشور به حرف شما گوش نمیدهند، چرا این مسئولیت را ترک نمیکنید تا اعتراض خود را نشان دهید، نپرداخته است.
این که سعید نمکی می گوید:«کسی به حرف من گوش نمی کند» سخن چندان عجیبی نیست چون اطراف او خالی است از آدم های باتدبیر و کار بلد و استخوان خورد کرده در گرداب های سهمگین بیماری و بحران، این که می بینیم در حوزه ی پزشکی، وزیری که باید نگران سلامت مردم باشد دغدغه ی صندلی بعدی و فردای مدیریتی خود دارد دیگر فاتحه ی هرچه علم مدیریت است را باید خواند وقتی مدیرانی که باید گوش به فرمان وزیر بهداشت باشند حرف او را به پشیزی نمی خرند، از مردم چه انتظاری می توان داشت؟
همزیستی نیوز - سه پژوهشگر ایرانی ساکن آمریکای شمالی در مقاله اخیر خود در مجله نیچر، پرده از شرایط نگران کننده منابع آب زیرزمینی ایران برداشتهاند.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از آب نیوز سمانه اشرف و علی ناظمی از دانشگاه کنکوردیای مونترآل کانادا و امیر آقاکوچک از دانشگاه کالیفرنیا در ارواین در مقالهای که در نشریه «گزارشهای علمی» از نشریات گروه Nature منتشر شد، وضعیت سفرههای آب زیرزمینی ایران در یک مقطع ۱۴ ساله از ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۴ را بررسی کردهاند. نتیجه این بررسی برای کسانی که دلنگرانانه مسائل آب و خاک و غذا و امنیت ایران را زیر نظر دارند، امیدوار کننده نخواهد بود.
به گفته نویسندگان خشکسالی ناشی از فعالیت انسانی عامل اصلی تخلیه سفرههای آب زیرزمینی است. بر اساس برآورد این سه نفر، میزان کاهش آب آبخوانها در مقطعی ۱۴ ساله حدود ۷۴ میلیارد متر مکعب بوده است. همچنین، اضافه برداشت در ۷۷٪ مساحت ایران به نشست بیشتر زمین و شوری خاک انجامیده. پژوهش و بررسی آمار و ارقام نشان میدهد که در این مقطع زمانی، متوسط اضافه برداشت از آبخوانهای کشور در حدود ۵/۲۵ میلیارد متر مکعب در سال بوده است. کاهش منابع آب زیرزمینی در برخی از نقاط ایران بین ۲۰٪ تا ۲۶۰۰٪ گزارش شده و بیشترین میزان حجمی کسری مربوط به حوضه «دریاچه نمک» است که ۲۶٪ جمعیت ایران، شامل شهرهایی نظیر تهران در آن قرار گرفته است. میزان کاهش منابع آب زیرزمینی در حوضه دریاچه بختگان به ۲۶۰۰٪ میرسد. بر اساس این گزارش، کمترین میزان کسری مربوط به حوضه آبریز هراز-قرهسو است. وضعیت تخلیه سفرههای آب زیرزمینی را در حوضههای آبریز ایران را میتوان در تصویر بالا دید. نویسندگان معتقدند ادامه مدیریت ناپایدار آبهای زیرزمینی میتواند به اثرات برگشتناپذیری روی محیط زیست و اراضی ایران منتهی شود و امنیت آب، غذا و امنیت اقتصادی-اجتماعی کشور را تهدید کند. لازم به ذکر است که با وجود هشدارهای کارشناسان از دهه ۶۰ تا کنون، سیاست دولت بر مدیریت آب سطحی استوار بوده و به منابع آب زیرزمینی بهاندازه کافی توجه نکرده است. تغذیه مصنوعی آبخوانها از طریق مدیریت سیلابها میتوانست هم ذخایر زیرزمینی را افزایش دهد و بخش عمدهای از آبخوانهای تخلیه شده را باز یابد. گرچه برخی بر این نظر هستند که بارندگی در سالهای پرباران میتواند کسری سفرههای آب زیرزمینی را جبران کند، اما در سالهای نسبتاً پرباران نظیر سال آبی ۲۰۱۹-۲۰۲۰، برداشت آب از آبخوانها زیاد بوده و «منابع آب زیرزمینی ایران بسیار سریعتر از زمان جبران[تغذیه] خالی شده است.». نویسندگان استدلال کردهاند که تولید غذا بدون بهبود راندمان آبیاری دلیل اصلی افزایش بیش از حد اضافه برداشت از سفرههای آب زیرزمینی ایران است. اضافه برداشت آب زیرزمینی باعث میشود که آبخوانها حتی در سالهای مرطوب قادر به بازیابی کامل نباشند. حدود ۷۶٪ مساحت کشور با اضافه برداشت مواجه است. عدم جبران کمبود آب آبخوانها، عواقب عمدهای دارد که میتواند امنیت اجتماعی-اقتصادی و زیست محیطی کل ایران را تهدید کند.
همزیستی نیوز - اظهارات گلایهآمیز و انتقادی روز گذشته(دوشنبه) وزیر بهداشت، اختلافنظر و شکاف در مدیریت کرونای کشور را عیان کرد. درحالیکه روز شنبه حسن روحانی بر جلوگیری از چندصدایی در مدیریت کرونا تاکید کرده بود، سعید نمکی در اظهاراتی اعلام کرد که «از من انتظار نداشته باشید به خاطر تکصدایی، حرف غیرکارشناسی بزنم.» این مدیریت دوقطبی در ستاد کرونا در حالی است که ایران در پیک چهارم این بیماری گرفتار شده است.
گرفتاری ایران در موج چهارم کرونا و فرارسیدن روزهای سخت کرونایی که پیشتر کارشناسان آن را بهعنوان محصول سیاستهای نوروزی دولت پیشبینی میکردند، حالا سیاستگذاران مقابله با این بحران را در صفبندی جدیدی قرار داده است. اگرچه سیاستهای اعلامی ستاد ملی مقابله با کرونا که ریاست آن را حسن روحانی رئیسجمهوری برعهده دارد، لازمالاجرا است اما زمزمههای انتقادی به برخی سیاستهای اتخاذ شده از اسفندماه علنی شد و سعید نمکی وزیر بهداشت بهعنوان یکی از اعضای این ستاد، در جبهه منتقدان برخی از این سیاستها قرار گرفت. گواه این مدعا، اظهارات و هشدارهای او در هفتههای پایانی اسفند گذشته و همچنین انتقادات و گلایههای او از ابتدای سال ۱۴۰۰ تا امروز است. او که در یک ماه گذشته بارها لب به نقد برخی تصمیمگیریها درباره کرونا در ایران گشود، روز گذشته نیز در ادامه گلایههای خود، تاکید کرد که «اگر نگاه کارشناسی ما خریدار داشت در موج چهارم کرونا گرفتار نمیشدیم.» وزیر بهداشت که وضعیت کرونا در کشور را بسیار سهمگین و خطرناک معرفی کرده، با بیان اینکه «اهل سیاست بازی نیستیم، با مردم شفاف و بیپرده صحبت میکنیم» تاکید کرد: «از من وزیر بهداشت انتظار نداشته باشید به خاطر تکصدایی، حرف غیرکارشناسی بزنم یا تایید کنم.» این اظهارات وزیر بهداشت دو روز پس از آن مطرح شده که حسن روحانی بر جلوگیری از چند صدایی در این بحران سخن گفته بود. روحانی که این روزها با انتقادهای زیادی در زمینه مدیریت بحران کرونا روبهروست، در جلسه روز شنبه ستاد ملی مقابله با کرونا گفته بود: «اینکه ما برای ستاد ملی کرونا یک سخنگو انتخاب کردیم برای جلوگیری از چندصدایی است. اگر بنا باشد هرکسی در تلویزیون مصاحبه کند و هر حرف و بیانی بهکار بگیرد که نمیشود.»
نمکی اما دیروز در ادامه انتقادات خود در حالی که نامی از فرد یا افرادی نبرد، گفت: «کار را بر ما سخت کردند حرف کارشناسی را نشنیدند. در برخی استانها از پیک ویروس ووهان تازه درآمده به علت سفرها به دام ویروس جهش یافته افتادهاند بمب آلوده جابهجا شد.»
ماجرای این انتقادها به سیاست لغو محدودیتهای سفر در نوروز ۱۴۰۰ باز میگردد؛ سیاستی که کارشناسان از اسفندماه درباره تبعات حتمی آن که گسترش چشمگیر بیماری در سراسر ایران است، هشدار داده بودند.
واکنش نمکی به تهدیدهای احتمالی
سعید نمکی که این روزها در زمره اصلیترین منتقدان اجرای سیاست نوروزی دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا جای گرفته، روز گذشته از بیاهمیت بودن پست وزارت نیز گفت؛ موضوعی که میتواند نشانه اختلاف او با حسن روحانی درباره سیاستهای مقابله با بحران کرونای ستاد باشد. بخشی از اظهارات روز گذشته او در جمع اعضای کمیته اجتماعی و امنیتی ستاد ملی کرونا در وزارت بهداشت شاهدی بر این مدعا است؛ آنگونه که «ایرنا» از اظهارات وزیر بهداشت در این مراسم گزارش داده است، نمکی تاکید کرد: اگر خدمت به مردم نباشد، پست وزارت از آب بینی بز که امیرالمومنین(ع) گفت برای من کمتر است. من فقط برای خدمت به مردم اینجا نشستهام.» او در این باره، بدترین اتفاق را شرمساری از مقام معظم رهبری خواند و تاکید کرد که «این مرد بزرگ هیچ وقت مرا تنها نگذاشت و یک لحظه که فکر میکنم حرفی بزنم که او را برنجاند بغض گلویم را میفشارد. هر نامهای نوشتم این مرد بزرگ، مقام معظم رهبری بلافاصله جواب دادند. در همان روزهای اول نوشتم تصمیمات بزرگ یک قرارگاه میخواهد. ایشان بلافاصله فرمودند نگران نباشید و اعلام کردند که ستاد تشکیل شود و مصادیق را وزارت بهداشت تعیین میکند نه اینکه وزارت بهداشت یک عضو عادی ستاد باشد و گر نه بقیه تصمیم بگیرند ما اجرا کنیم.»
موضع اختلافی وزارت بهداشتیها با سیاست نوروزی ستاد ملی مقابله با کرونا تا اندازهای عیان است که سخنگوی این ستاد نیز روز یکشنبه بر آن صحه گذاشت.
علیرضا رئیسی سخنگوی این ستاد روز یکشنبه درباره تصمیم این ستاد برای سفرهای نوروزی گفته بود: «وزارت بهداشت فقط یک رأی در ستاد دارد و در این ستاد نیز اعلام کرد با سفرهای نوروزی مخالف است، عده کمی با این نظر وزارت بهداشت موافق بودند و بقیه اعضا با آن مخالفت کردند که منجر به انجام سفرها شد.»
همچنین ایرج حریرچی نیز ۱۸ فروردین ماه در یک برنامه تلویزیونی به تصمیم ستاد درباره سفرهای نوروزی ۱۴۰۰ اشاره کرده و گفته بود: «تاکید وزارت بهداشت این بود که از فرصت طلایی نوروز برای کاهش آمار کرونا استفاده کنیم و مانند سال گذشته که همهجا تعطیل بود امسال نیز همانگونه شود و جلوی مسافرتها گرفته شود اما برخی در ستاد ملی کرونا مانع شدند تا از فرصت طلایی عید برای خاموشکردن شعلههای کرونا استفاده کنیم.»
دیده نشدن کار وزارت بهداشت
علاوه بر سیاستهای نوروزی، آنچه نمکی و وزارت بهداشت را به علنی کردن نقدهایشان به تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا وا داشته، وضعیت کادر درمان و نادیده گرفته شدن فعالیت آنان در ۱۳ ماه گذشته (از زمان آغاز شیوع کرونا در ایران) است. سعید نمکی ادامه داد: تا قبل از عید با وجود همه مشکلات، کمبودها و تحریمهای ظالمانه مدیریت موفق کرونا را رقم زدیم و عظمتی رقم خورد که هیچ کس باور نمیکرد.
نمکی افزود: کسی کارهای وزارت بهداشت را در این روزهای سخت ندید، کسی نگفت ارزی که سال ۹۹ برای دارو گرفتیم یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو کمتر از سال آرام ۹۷ بود اما یک مورد صف دارو را دیدید. کسی پرسید چطور ۴۷۰۰ قلم دارو را مدیریت کردید و کارخانه دارویی تعطیل نشد. وزیر بهداشت گفت: کمکی که وزارت بهداشت به آرامش جامعه کرد مغفول مانده است. نمیگویند وزارت بهداشت یکی از بزرگترین کمکهایش حفظ آرامش جامعه است.
او با بیان اینکه برخی جاها بیمهریهایی بوده که همکاران ما را کسلتر و خستهتر کرده است، گفت: قبل از عید راهی را رفتیم که همه میدانید. راه پر سرعتی را با وجود سنگلاخها با دستهای بسته و چشمهای باز در اقیانوس بلا شنا کردیم. زمانی که مرگ بالای هزار نفر را برای ایران پیشبینی کرده بودند مرگ دو رقمی داشتیم. بیش از یک ماه ویروس انگلیسی در خوزستان میچرخید، اما مرگها را دو رقمی نگه داشتیم. وزیر بهداشت با تاکید بر اینکه اتفاقاتی که بعد از عید افتاد هیچ ربطی به کمیتههای کرونا ندارد، در ادامه گلایههای خود گفت: قرار نیست اعتماد مردم را که بزرگترین سرمایه اجتماعی است حراج کنیم. با مردم در پس پرده صحبت نمیکنیم.
وضعیت سهمگین کرونا
برخی تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا در حالی از سوی اصلیترین بخش اجرایی این ستاد یعنی وزارت بهداشت بهعنوان مرجع درمانی کشور با انتقادات جدی روبهرو است که مقامات این وزارتخانه، وضعیت این اپیدمی در ایران را بسیار سخت توصیف میکنند؛ به نحوی که وزیر بهداشت در اظهارات دیروز خود تاکید کرد که «ما با دام یکی از سهمگینترین اپیدمیهای تاریخ مواجه شدیم.»
رکورد ابتلا شکست
آنچه میتواند گویای این وضعیت سهمگین باشد، آماری است که هر روز صعودیتر از روز قبل میشود؛ آخرین آمار وزارت کشور گواه این مدعا است؛ رکورد ایران در ابتلای روزانه به کرونا طی ۱۳ ماه گذشته، روز گذشته شکسته شد. ایران در حالی در موج چهارم کرونایی به سر میبرد که در ۲۴ ساعت منتهی به ظهر دوشنبه (دیروز)، ۲۳ هزار و ۳۱۱ بیمار جدید مبتلا به کووید-۱۹ در کشور شناسایی شد و مقامات وزارت بهداشت در هشدارهای رسمی خود، از «بدتر شدن اوضاع کرونایی در روزهای آتی» خبر میدهند. در بازه ۲۴ ساعته منتهی به یکشنبه همچنین ۲۷۴ بیمار مبتلا به کرونا جان خود را از دست دادند و هماکنون، براساس آخرین آمار وزارت بهداشت، چهار هزار و ۴۴۰ نفر از بیماران مبتلا به کووید-۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
از سوی دیگر، وضعیت ۲۹۵ شهرستان قرمز شده و ۹۹ شهرستان نیز نارنجی است. در نقشه ایران تنها ۹ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارد و ۴۵ شهرستان زرد است. البته رنگ قرمز در حالی در نقشه کرونایی ایران در حال گسترش است که وزیر بهداشت دو روز پیش از سیاه شدن نقشه ایران و وخیم شدن اوضاع گفت و دیروز هم تاکید کرد: اصلا رنگ زرد و قرمز و نارنجی معنا ندارد. حق نداریم ویروس را از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل کنم. این وضعیت تا حدی خطرناک است که ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت دیروز اعلام کرد که «۲۵ درصد مرگهای روزانه کشور بر اثر کرونا است»
همزیستی نیوز - تحقیقات جدیدی که دانشمندان انجام دادهاند ادعا می کند که مادهای در چای سبز وجود دارد که می تواند با جلوگیری از اتصال ویروس کرونا به سلولهای انسانی، از ابتلا به بیماری کووید ۱۹ و انواع جهش یافته ویروس، جلوگیری کند.
در همین رابطه یک فوق تخصص جراحی ریه و قفسه سینه در گفتوگو با ایسنا به اثرات آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی چای سبز اشاره کرد و گفت: نوشیدن این چای در بهبود بیماریهای قلبی موثر است و همچنین در درمان بیماریهای خود ایمنی نظیر بیماری روماتیسم نیز مصرف می شود، همچنین ممکن است در جلوگیری از رشد سلولهای سرطانی به ویژه سلولهای سرطانی دستگاه گوارش انسان تاثیرگذار باشد.
دکتر سیدمهدی فرساد مصرف چای سبز را عاملی برای کاهش فشار خون بالا دانست و افزود: در طب سنتی نیز به نوشیدن چای سبز برای درمان انواع بیماری ها توصیه شده و نتایج خوبی نیز در پی داشته است.
وی به تحقیقات جدیدی که دانشمندان بر روی چای سبز انجام داده اند اشاره کرد و گفت: در این تحقیق مشخص شده است که چای سبز می تواند از رشد و تکثیر ویروس کرونا جلوگیری کند. البته این مطالعه و تحقیق صورت گرفته آزمایشگاهی بوده و در این پروسه، سلولهای بدن انسان به موادی که از چای سبز استخراج شده اند آغشته شده و در مجاورت ویروسهای کرونا حتی نوع جهش یافته کروناویروس قرار گرفته است.
دکتر فرساد ادامه داد: در این فرآیند تحقیقاتی مشخص شده است مادهای به نام " EGCG "موجود در چای سبز میتواند از اتصال ویروس کرونا به سلولهای بدن و گیرنده ویروس جلوگیری کند. بنابراین ویروس نمی تواند وارد بدن شده و تکثیر شود و تا حد زیادی می تواند در جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا تاثیرگذار باشد.
وی با تاکید بر اینکه براساس این تحقیق، مصرف چای سبز در پیشگیری و درمان ویروس کرونا موثر است، افزود: این تحقیق در مرحله آزمایشگاهی است و هنوز بطور کامل بر روی بدن انسان آزمایش نشده است.
او تصریح کرد: در یک کار تحقیقاتی و مطالعاتی دیگر که در کشور اوکراین انجام شده، مشخص شده است که افرادی که چای سبز مصرف میکردند، نسبت به افرادی که چای سبز مصرف نمیکردند کمتر دچاربیماری کروناویروس شدند و آمار مرگ و میر در بین آنها کمتر بوده است.
این فوق تخصص جراحی ریه و قفسه سینه در ادامه تصریح کرد: باید دید در سایه مطالعات بالینی بیشتر بر روی مصرف چای سبز به چه میزان نوشیدن این چای میتواند سد راه ورود ویروس به بدن انسان شود.
او تاکید کرد: به مردم توصیه می شود تا زمان انتشار نتایج تحقیقات کامل بالینی، در مصرف چای سبز زیاده روی نکنند چرا که مصرف زیاد آن میتواند آسیبهای کبدی به همراه داشته باشد. بهتر است حداکثر روزانه دو تا سه فنجان چای سبز مصرف شود تا اثرات ضدالتهابی و موثر در بهبود فشار خون و بیماریهای قلبی دیده شود.
همزیستی نیوز - حریرچی معاون وزیر بهداشت در یک برنامه تلویزیونی گفت:« ستاد ملی کرونا مانع استفاده از فرصت طلایی عید برای خاموش کردن شعله های کرونا شد.» مجری برنامه از او پرسید:«چه کسی مخالفت کرد؟» جناب معاون هم خیلی شفاف گفت:«نمیتوانم اسامی این افراد را بگویم.»
وزیر بهداشت هم که در این مدت حسابی از اجرایی نشدن پیشنهادهایش در ستاد ملی کرونا شاکی است، گفته است:« کرونا و مرگ مردم این سرزمین را ابزار سیاسی میکنند تا بتوانند ورشکستگی گذشته را جبران و در ماههای پیشرو آب رفته به جوی را بازگردانند.»
این سخنان نشان میدهد که زور عدهای در ستاد ملی کرونا بیشتر از وزیر بهداشت است. وزیر که مسئول مستقیم مبارزه با کروناست و فرمانده خط مقدم است، چندان حرفهایش خوانده نمیشود و دیگران برای شرایط کرونایی کشور تصمیم میگیرند. تصمیمهایی که از آبی و زرد، ما را وارد مرحله قرمز جگری کرده است.
در این نوشتار میخواهم یک پیشنهاد به وزیر بهداشت بدهم. وزیری که سختترین روزهای یک وزیر در تاریخ جمهوری اسلامی را سپری میکند.
آقای نمکی، از سمت خود استعفا دهید تا شاید به آنهایی که تصمیم میگیرد بربخورد و بدانند در شرایط سختی قرار داریم. گاهی یک تلنگر مثل استعفا، میتواند جان مردم را نجات دهد تا بیش از این قربانی تصمیمهای غلط ستاد ملی کرونا نشویم.
احمد متوسلیان فرمانده نامی دفاع مقدس، در یکی از عملیاتها، گوشی بیسیم را رو به آسمان گرفت تا پشت جبههایها صدای جنگ را بشنوند و زودتر به کمک گردان او بیایند. حالا استعفای شما هم میتواند کار همان گوشی را کند.
گاهی رفتن بهترین تصمیم است. جایی گفته بودید:« آنها که شعار ترغیب به استعفای این تیم را سر میدهند نیز بدانند که این گروه پایدارتر از آنست که فکر میکنند.» بله، همه ما میدانیم وزارت بهداشت، تمام توان و وقت خود را صرف کرونا کرده است. اما گلایه کردن و شکایت بردن به زمین و آسمان تا امروز مشکلی از کرونای کشور حل کرده است؟
آیا شکایت شما باعث توقف سفر رفتن در نوروز شد؟ نه! پس باید طرحی جدید دراندازید و به عقیده نگارنده استعفا بهترین گزینه است. در متن استعفا هم به صورت صریح از مشکلات بگویید تا همه بدانند شرایط کرونایی کشور چگونه است؟
وضعیت وحشتناک امروز کشور به نام شما هم نوشته میشود. شما اگر توانایی داشتید باید در ستاد ملی تحصن میکردید و اجازه نمیدادید در ایام نوروز کرونا جولان دهد. حالا که توانایی مقابله با آنها را ندارید و حرفهایتان برو ندارد، پس بهتر است بروید تا نام نیکی از خود به جای بگذارید.
یک سرمربی فوتبال هم وقتی میبیند در کار او دخالت میشود و حتی قدرت ارنج کردن تیمش را ندارد، استفعا میدهد تا ناکامی تیم را به نام او نزنند.
یادتان نرود تاریخ شما را قضاوت خواهد کرد. تاریخ میگوید اگر نگذاشتند کار کنی، چرا ماندی؟
همزیستی نیوز - نتایج یک مطالعه در خصوص عوامل موثر بر قاچاق کالا در مناطق مرزی شهرستان سراوان نشان داد که روستاهای این منطقه از نظر ساختارهای توسعه اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و زیستمحیطی، شرایط بسیار نامناسبی دارند و شاخص اقتصادی موثرترین عامل در معضل قاچاق است.
به گزارش ایسنا، قاچاق کالا، یکی از مولفههای مهم فساد اقتصادی است. این پدیده به نظام اقتصادی کشورها آسیب میرساند و امکان برنامهریزی بلندمدت را از بین میبرد.
کشور ایران در حدود هشت هزار و ۷۳۱ کیلومتر مرز مشترک آبی- خاکی با همسایههای خود دارد. از نگاه قومی، دراین مناطق قومیتهای مختلفی از بلوچ و عرب تا کرد و ترک و ترکمن که بیشتر پیرو مذهب تسنن هستند و تمایز مذهبی با اکثریت مردم کشور دارند، زندگی میکنند. شرایط مختلف باعث شده جامعه مرزنشین با مشکلات بسیاری دست به گریبان باشند. فقر و محرومیت تقریبا در تمامی نواحی مرزی عمومیت دارد. مشکلات مختلف سبب شده که بخشی از جمعیت مرزنشین در تلاش برای زنده ماندن و به منظور امرار معاش به مهاجرت دستزده و یا به فعالیتهای غیر قانونی و قاچاق رویآورند.
شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان از مناطق مرزی حساس و راهبردی کشور است که طبیعتی منزوی و غیر حاصلخیز دارد و به دلیل فقدان رفاه و نبود انگیزههای لازم برای زندگی، نرخ بالای بیکاری، عدم وجود واحدهای صنعتی و خشکسالی طولانیمدت دارای اقتصاد بسیار ضعیفی است. این شهرستان با توجه به موقعیت جغرافیای به طور مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر قاچاق کالا است.
با توجه به اهمیت مسئله قاچاق و موقعیت مهم شهرستان سراوان؛ پژوهشگران جغرافیا و آمایش سرزمین، با انجام مطالعهای عوامل موثر بر قاچاق کالا را در این شهرستان بررسی کردند.
به منظور انجام این پژوهش ۳۶۱ نفر از ساکنین هشت روستای مرزی (کلاتک، کشتگان، حق آباد، مورتی، اسکان، کوپک، جکان و پرکن) در شهرستان سراوان از طریق پرسشنامه در مطالعه شرکت کردند.
از بین افراد شرکتکننده در مطالعه، ۲۲ درصد دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر و ۲۰ درصد بیسواد بودند. همچنین شغل ۵۸ درصد از افراد کشاورزی و دامداری، ۱۳ درصد کارمند و ۲۷ درصد شغل آزاد بود.
همچنین برای بررسی عوامل موثر بر قاچاق در روستاهای مرزی شهرستان سراوان، شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و زیستمحیطی این روستاها مورد بررسی قرار گرفت.
برای بررسی وضعیت اقتصادی عواملی چون میزان سرمایهگذاریهای دارای ثبات و سرمایهگذاریهای سازمانهای خصوصی در این منطقه، درآمد روستاییان از واردات مرزی، میزان توجه دولت به مناطق مرزی، میزان فعالیتهای کشاورزی و صنعتی در منطقه و... ارزیابی شد.
همچنین مولفههای اجتماعی مثل میزان ماندگاری جمعیت در مناطق مرزی، عدم مهاجرت به استانهای دیگر، میزان افراد تحصیلکرده در منطقه، میزان فضای آموزشی، مشارکت افراد در امور سیاسی، میزان تاثیر آداب و رسوم کشور همجوار (پاکستان) بر افراد و ... بررسی شد.
در مولفههای امنیتی نیز مواردی مثل امنیت مناطق، حضور نیروهای دولتی مثل نیروی انتظامی، عدم تردد غیر قانونی اتباع کشورهای مجاور، درگیریهای مسلحانه و ... مورد بررسی قرار گرفت. همچنین مولفههای زیستمحیطی مثل کیفیت جمعآوری زباله، عدم ورود بیماری گیاهی و جانوری از طریق مرز و ... ارزیابی شد.
یافتههای این مطالعه نشان داد که ساختارهای توسعه اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و زیستمحیطی نواحی روستایی شهرستان مرزی سراوان، وضعیت بسیار نامناسبی دارند.
همچنین نتایج این بررسی حاکی از این است که شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را بر قاچاق کالا در روستاهای مرزی این منطقه دارد و شاخص امنیتی و شاخص اجتماعی در رتبههای دوم و سوم قرار دارند. در این بررسی عنوان شد که متغیر زیستمحیطی؛ کمترین تاثیر را در قاچاق کالا در این منطقه داشته است.
در انجام این مطالعه حجتاله شهرفی؛ استادیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری و یاسمن درازدهی؛ کارشناسی ارشد برنامهریزی آمایش سرزمین دانشگاه شهید باهنر کرمان، به همران علی شکور؛ استاد گروه جغرافیای انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، مشارکت داشتند.
یافتههای این مطالعه به صورت مقاله علمی پژوهشی با عنوان «تحلیلی بر قاچاق کالا و عوامل موثر بر آن در روستاهای شهرستان مرزی سراوان» در فصلنامه علمی برنامهریزی منطقهای، منتشر شده است.
همزیستی نیوز - بیش از نیمی از جمعیت ایران را جامعه مردان تشکیل میدهند که از این تعداد ۳۴ میلیون نفر بیش از ۱۰ سال سن دارند و از این تعداد ۲۱ میلیون نفر دارای همسر هستند، اما نکته قابل توجه اینجاست که به طور میانگین حدود ۲ درصد از پسران ۱۰ تا ۱۸ ساله یعنی معادل ۶۰ هزار نفر متاهلاند.
شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس در گفت و گو با ایسنا، ضمن ارائه آماری از وضعیت مردان جامعه در کشور میگوید: براساس آمارهای سال ۹۵ و طبق گزارشات موجود، در حال حاضر ۸۴ میلیون نفر جمعیت ایران را تشکیل میدهند که از این تعداد ۴۳ میلیون نفر (معادل ۵۰.۵ درصد) «مرد» هستند؛ از این ۴۳ میلیون نفر، ۱۰.۵ میلیون نفر زیر ۱۵ سال، ۳۰ میلیون نفر ۱۵ تا ۶۴ سال و حدود ۳ میلیون نفر ۶۵ سال به بالا سن دارند.
تجرد یک سوم جمعیت مردان
وی با بیان اینکه به طور کلی ۳۴ میلیون نفر از مردان کشور بیش از ۱۰ سال سن دارند، درباره وضعیت تاهل جامعه «مردان» توضیح میدهد: از تعداد ذکر شده، ۲۱ میلیون نفر دارای همسر، ۳۵۰ هزار نفر بدون همسر در اثر فوت، ۴۰۰ هزار نفر بدون همسر در اثر طلاق و ۱۲ میلیون نفر ازدواج نکرده هستند؛ به عبارتی یک سوم جمعیت مردانِ ۱۰ سال به بالا، مجرد هستند.
۶۰ هزار نفر از پسران ۱۰ تا ۱۸ ساله ازدواج کردهاند
این جمعیتشناس در پاسخ به این سوال که چند نفر از پسران زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند، نیز بیان میکند: از جمعیت ۱۰ تا ۱۴ ساله پسران، حدود ۱.۲ درصد و در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ ساله پسران نیز ۲.۳ درصد ازدواج کردهاند که به طور میانگین حدود ۲ درصد از پسران ۱۰ تا ۱۸ ساله (معادل ۶۰ هزار نفر) ازدواج کرده هستند.
بیشترین سهم ازدواج مردان زیر ۱۸ سال در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی و کرمان است.
۷۰۰ هزار نفر از مردان در کشور تنها زندگی میکنند
به گفته کاظمیپور، از ۲۴ میلیون خانواری که در ایران زندگی میکنند، ۲۱ میلیون خانوار «مردسرپرست» و حدود سه میلیون خانوار «زن سرپرست» هستند. همچنین حدود ۷۰۰ هزار خانوار یک نفره مردسرپرست در کشور زندگی میکنند.
۲.۵ میلیون مرد، بیکارِ درجستجوی کار
وی در ادامه درباره وضعیت اشتغال پسران زیر ۱۸ سال نیز اینطور توضیح میدهد: در آمارها وضعیت اشتغال نیز براساس جمعیت ۱۰ سال به بالا محاسبه میشود و ۳۴ میلیون نفر از مردان ایران ۱۰ سال به بالا هستند که از این تعداد ۱۱ میلیون نفر غیرفعال و ۲۲ میلیون نفر فعال هستند. از این ۲۲ میلیون نفر، ۱۹.۵ میلیون نفر شاغل و ۲.۵ میلیون نفر بیکارِ درجستجوی کارند.
بنابر اظهارات کاظمیپور، از این ۱۹.۵ میلیون نفر شاغل در جمعیت مردان، حدود ۳ میلیون نفر در بخش دولتی مشغول به کار هستند؛ حدود ۱۸ میلیون نفر به نحوی بیمه هستند و ۲ میلیون نفر دارای کار غیررسمی هستند و فعلا بیمه نیستند.
۱۰ درصد پسران ۱۰ تا ۱۸ ساله شاغلاند/۳ استان در صدر جدول کار کودکان
این جمعیتشناس در ادامه درباره وضعیت اشتغال پسران زیر ۱۸ سال نیز اظهار میکند: از میان جمعیت پسران زیر ۱۸ سال، حدود ۱۰ درصدشان شاغل، ۲ درصد بیکار و مابقی محصل هستند.
به گفته وی، بیشترین میزان اشتغال جوانان زیر ۱۸ سال به ترتیب مربوط به استانهای کرمان، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان بوده است.
۱۰ میلیون نفر از جمعیت ۶ سال به بالای مردان، دانشجو یا محصلاند
وی با اشاره به وضعیت آموزش و تحصیلات جامعه مردان همچنین میگوید: ۳۷ میلیون نفر از مردان در ایران بیش از ۶ سال سن دارند که از این تعداد ۱۰ میلیون نفر محصل یا دانشجو و بقیه یا شاغل، بیکار بازنشسته، دارای درآمد بدون کار و یا از کار افتاده هستند. از این تعداد، ۴۲ درصد ابتدایی، ۱۷ درصد راهنمایی، ۱۱ درصد متوسطه، هفت درصد پیش دانشگاهی و ۲۲ درصد نیز در حال تحصیل در آموزش عالی هستند.
۷۲ سال؛ امید زندگی مردان
افزایش مرگ و میر مردان در بهار و تابستان ۹۹
کاظمیپور در ادامه به میزان مرگ و میر در مردان اشاره میکند و با بیان اینکه میزان امید زندگی در جامعه آقایان حدود ۷۲ سال است، میافزاید: در سال ۹۸ حدود ۳۷۰ هزار فوتی رخ داد که ۵۷ درصد از فوتیها در مردان اتفاق افتاده بود؛ در واقع میزان فوت مردان همواره از زنان بیشتر است.
این جامعهشناس به آمارهای اعلام شده توسط ثبت احوال درخصوص میزان مرگ و میر در بهار و تابستان سال ۹۹ نیز اشاره و بیان میکند: در دو فصل بهار و تابستان مرگ و میر مردان نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۲۰ هزار مورد افزایش داشته است که میتوان آن را ناشی از کرونا دانست. این درحالیست که مرگ و میر در جامعه زنان حدود ۱۵ هزار مورد افزایش داشته است.
بیشترین عوامل مرگ و میر
وی ادامه میدهد: بیشترین عامل مرگ، انواع بیماریهای قلبی و عروقی است که تقریبا ۴۰ الی ۵۰ درصد مرگها را پوشش میدهد. همچنین میزان مرگ و میر ناشی از تصادفات در مردان بیشتر از زنان است به طوریکه تصادفات برای مردان در رتبه دوم و برای زنان در رتبه سوم قرار دارد. این درحالیست که میزان مرگ و میر ناشی از سرطان برای زنان در رتبه دوم قرار دارد.
کاظمیپور در ادامه با اشاره به مسائل جامعه مردان اظهار میکند: مردان نانآور خانواده هستند و بسیاری از آنها دارای شغل آزاد هستند و هزینه آن بسیار بالاست. چندین سال است که بحث تورم وجود داشته و امسال نیز با شیوع ویروس کرونا مواجه هستیم که در پی آن هزینههای زندگی برای خانوادهها به ویژه مردان که نان آور هستند سخت شده است.
همزیستی نیوز- یک آسیب شناس و فعال حقوق کودک تاکید دارد، مجلس باید در برابر آسیبهایی اجتماعی و روانی کودکانی که در سن پایین ازدواج میکنند و گاهی جامعه و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند، پاسخگو باشد.
گزارش ۲۴ آذرماه امسال مرکز آمار ایران نشان میدهد در بهار سال جاری بیش از ۷ هزار ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است. این در حالیست که در یک دهه اخیر یکی از موضوعهای داغ و بحثبرانگیز میان فعالان اجتماعی و قانونگذاران در کشور پدیدهای به نام «کودک همسری» بوده و جامعه ایران سالهاست درگیر این موضوع است.
بعد از اینکه موضوع ازدواج دختران خردسال مورد اعتراض عمومی قرار گرفت، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری لایحهای را در اسفند ۹۷ به کمیسیون لوایح دولت ارائه داد تا از طریق این لایحه بتواند در برابر این فاجعه بایستد. اما لایحه دولت (معاونت رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده) درباره کودک همسری چه بود؟ محتوای این لایحه از این قرار بود که ازدواج دختران زیر ۱۶ سال و پسران زیر ۱۸ سال ممنوع شود و علاوه بر آن، اجازه میداد که دختران بین ۱۳ تا ۱۶ سال و پسران بین ۱۶ تا ۱۸ سال با حکم دادگاه خانواده ازدواج کنند. اما این لایحه موفق به تصویب در کمیته فرعی کمیسیون لوایح دولت نشد.
در همین راستا معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری به منظور جلب نظر موافق اعضای کمیته و با هدف حمایت از همه کودکان در برابر ازدواجهای زودهنگام و اجباری، متن لایحه اولیه را اصلاح و حداقل سن ازدواج را برای دختران ۱۳ و برای پسران ۱۵ سال تعیین کرد؛ یعنی با تصویب نهایی این لایحه در دولت، ازدواج زیر ۱۳ سال برای دختران و زیر ۱۵ سال برای پسران ممنوع شد اما این لایحه در مجلس راه به جایی نبرد و تصویب نشد.
پیش از این هم اعضای فراکسیون زنان مجلس دهم طرح ممنوعیت ازدواج کودکان را تهیه و تدوین کردند که بر اساس آن ازدواج دختران زیر ۱۳ سال و پسران زیر ۱۵ سال ممنوع بود. اما باز هم در کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس به عنوان کمیسیون تخصصی رسیدگیکننده تصویب نشد.
*رویکردهای قضایی*
در خصوص رویکردهای قضایی در این زمینه گاهی خبرهای مختلفی منتشر میشود. به تازگی روز(دوشنبه ۲۰ بهمن) دادستان شهرستان نمین از دستگیری عاقد ۱۲۰ مورد کودک همسری در این شهرستان خبر داد و گفت: با بررسیهای انجام شده متهمان شناسایی، عاقد روانه زندان و دو دفترخانه پلمپ شد.
به گفته عظیم اکبری، دادستان در راستای احقاق حقوق عامه و جلوگیری از ترویج این فرهنگ نادرست و اشتباه به عنوان مدعیالعموم ورود پیدا کرده و جرم ۶ ماه تا ۳ سال برای متهمان در نظر گرفته شده که این اتهام مشمول خانوادههای دختر و پسر میشود که در این امر دخیل بودهاند.
وی، یکی از علل افزایش آسیبهای اجتماعی را ازدواج زودهنگام دختران دانست و گفت: این اتفاق در برخی مناطق همچنان ادامه دارد. نیاز است در این زمینه رصدهای همهجانبه داشته باشیم تا بتوانیم از حقوق کودکان بهخوبی دفاع کنیم و شاهد ریشهکن کردن این فرهنگ غلط بین مردم باشیم.
*مرکز پژوهشهای مجلس مخالف طرح ممنوعیت ازدواج کودکان*
کودک همسری همواره مخالفانی را هم با خود به همراه داشته که از جمله آنها مرکز پژوهشهای مجلس است؛ با این وجود باید کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس به عنوان کمیسیون اصلی، این طرح را بررسی میکرد که نظرات و انتقاداتی مانند «فوریت نداشتن طرح افزایش حداقل سن ازدواج، وجود فرهنگهای مختلف در کشور و تنوع در رسیدن به بلوغ جسمی-فکری، مغایرت طرح افزایش حداقل سن ازدواج با شرع اسلام، صحت قوانین فعلی و...» از سوی برخی اعضای این کمیسیون به طرح وارد شده است.
کودک همسری در حال حاضر یک امر منفی در جامعه تلقی شده و معادل کودکآزاری محسوب میشود. نخستین بار در سال ۱۳۱۰، به صورت جدی به این امر پرداخته شده که البته چندان موفق نبود. با این حال در سال ۱۳۱۳ در قانون اساسی و در ماده ۱۰۴۱ به سن قانونی ازدواج صراحتا اشاره شد. براساس این ماده، سن ازدواج در دختران ۱۵ و در پسران ۱۸ سال تمام تعیین شد و دختران ۱۳ تا ۱۵ سال و پسران ۱۵ تا ۱۸ سال میتوانستند با مجوز دادگاه ازدواج کند.
*مروری برای تعیین حداقل سن ازدواج در قوانین رسمی*
در سال ۱۳۶۸ ماده شماره یک «پیماننامه حقوق کودک» در سازمان ملل متحد به تصویب رسید، براساس این ماده، کودک چنین تعریف میشود: «این پیماننامه، تمامی افراد زیر ۱۸ سال را به عنوان کودک به رسمیت میشناسد. هر چند که سن قانونی در برخی کشورها، پایینتر تعیین شده است، اما کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد، نهاد ناظر بر این پیماننامه، از دولتها میخواهد تا در صورتی که سن قانونی تعریف شده در کشورهایشان، زیر ۱۸ سال است، آن را به ۱۸ سال افزایش دهند».
ایران نیز با تصویب قانونی با عنوان «قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک» در اسفندماه ۱۳۷۲ و در زمان ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی، این پیماننامه را با یک شرط پذیرفت. آن هم اینکه «هرگاه هر قسمت از محتوای این پیماننامه با قوانین داخلی و موازین اسلامی در تضاد باشد، جمهوری اسلامی ایران، الزامی به اجرای آن نمیبیند».
کودکهمسری در سالهای اخیر همواره در صدر اخبار و رسانهها بوده است. در آخرین مورد آن، ۱۲ شهریور ۱۳۹۸ ویدئوی در شبکههای اجتماعی از مراسم عروسی یک دختر ۹ ساله در یاسوج منتشر شد که سر و صدای زیادی به پا کرد تا جاییکه معصومه ابتکار در توئیتر خود، از انتشار دهنده فیلم خواست اطلاعات دقیقتری از این اتفاق را بیان کند؛ پیگیری مراجع قضایی و معاونت زنان رئیس جمهوری منجر به صدور رای طلاق برای آن دختر و جریمه و زندان برای داماد و پدر دختر شد.
بعد از این اتفاق، بسیاری تصور کردند که شاید این ماجرا تصویب لایحه یاشده در مجلس را تسریع بخشد، اما اتفاق خاصی نیفتاد. اما پرسشی که در این میان مطرح میشود اینکه جلوگیری مجلس از تصویب این طرح چه پیامدهایی برای جامعه دارد؟
*ورود به بزرگسالی بدون چشیدن طعم کودکی*
در ارتباط با این موضوع فرشید یزدانی یک فعال حقوق کودک و آسیبشناس به ایرناپلاس گفت: نخستین و مهمترین دلیل برای جلوگیری از ازدواج در کودکی این است که کودکان بدون گذراندن دوره کودکی، وارد دورهای میشوند که نه آشنایی با آن دارند و نه مهارت جسمی و روانی آن را بلدند.
آنها کودکانی هستند که به سرعت وارد دوره بزرگسالی میشوند، بدون آنکه طعم شیرین کودکی را چشیده باشند. بنابراین در مرحله اول نوعی کودکآزاری رخ میدهد که به دنبال آن انواع خشونتهای جنسی، روانی، کلامی و ... زمینه بروز و ظهور خواهند یافت.
در واقع زنانی که در سنین کودکی ازدواج میکنند، در معرض خطر خشونت جنسی و فیزیکی قرار دارند که ممکن است مواجهه با این خشونت برای آنها مشکلات ناباروری و جنسی متعددی ایجاد کند. زن و شوهرها به دلیل اختلاف سنی، از نظر قدرت و توان بدنی مساوی نیستند. همچنین ازدواج در سنین پایین باعث میشود فرد در مهارتهای شخصی و اجتماعی پیشرفت زیادی نکند و از خود شناخت و درک کاملی نداشته باشد.
یزدانی ادامه داد: طبق شواهدی که در دست داریم، به این نتیجه رسیدهایم که تنها یک سوم دختران ۱۰ تا ۱۳ سالهای که ازدواج کردهاند، در زندگیشان موفق بوده و حدود ۷۰ درصد آنها معمولاً به آن خانواده پایدار نرسیدهاند. بسیاری از آنها در مراحل اولیه زندگی طلاق گرفتهاند.
باز هم تاکید میکنم در بررسیهای ما از هر سه نفر، یک نفر از این بچهها توانستهاند زندگی تشکیل دهند. در حقیقت این بچهها حق گرفتن وام ازدواج، حق گرفتن نفقه، حق گرفتن مهریه و مسائل مالی را ندارد و دائم باید خانواده در کنارش باشد و از حقوق آنها دفاع کند.
*ضرورت پاسخگوی مجلس به پیامدهای ناشی از کودکهمسری*
این فعال حقوق کودک، مهمترین پیامد این موضوع را افزایش آسیبهای مختلف اجتماعی در جامعه دانست و افزود: کودکانی که در سن پایین ازدواج میکنند، در حقیقت دوران کودکی خود را از دست میدهند و احساس مسئولیتپذیری نسبت به اتفاقات پیرامون خود را ندارند.
آنها حق تملک دارایی ندارند و تنها میتوانند ازدواج کنند و این امر همه زندگی یک فرد را تحت الشعاع قرار میدهد. در این رابطه یک تناقض بزرگ وجود دارد و تنها دولت و مجلس میتوانند جلوی این اقدام را بگیرند.
یک بچه ۱۰ تا ۱۲ ساله نمیتواند یک مادر باشد و چون خودش نتوانسته دوران کودکی موفقی را پشت سر بگذارد بیشک فرزندان او نیز نمیتوانند مسئولیتپذیری قابل قبولی برای جامعه داشته باشند و آسیبپذیری آنها نسبت به مشکلات جامعه بسیار زیاد میشود.
یزدانی اضافهکرد: سن منطقی ازدواج برای زنان ۲۵ و برای مردان ۲۷ سال تعریف شده، اما آمارهای میانگین سن ازدواج بیش از ۳۰ سال را نشان میدهد. در همین راستا مرکز پژوهشهای مجلس به دلیل بالا بودن میانگین سن ازدواج با این طرح مخالفت دارد، آنها معتقدند با طرح «کودک همسری» عملا سن ازدواج را افزایش میدهیم و باید به جای مطرح کردن طرح کودک همسری افراد را تشویق به ازدواج کنیم؛ به عبارت دیگر مرکز پژوهشهای مجلس طرح «کودک همسری» را سدی مقابل راه کاهش سن ازدواج میداند.
مجلس و نمایندگان دوره یازدهم باید در برابر آسیبهایی اجتماعی و روانی که برای کودکان در این موارد اتفاق میافتد و گاهی جامعه و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهد، پاسخگو باشند. مرکز پژوهشها حالا که با این موضوع مخالف است، پس پیامدهای «کودکهمسری» را بپذیرد.